اردوغان و پ ک ک: ناکارآمدی راهبرد حاصلجمع صفر

حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان ظهور موفقیت آمیزی در عرصه اجتماع و سیاست ترکیه داشت. رهبران این حزب با قرار گرفتن بر مسند قدرت طی یک دهه اخیر توانسته اند تغییر و تحولات عظیم و چشمگیری در عرصه سیاستگذاری داخلی و سیاست خارجی ترکیه به وجود آورند. می توان گفت نخبگان اسلامگرا شیوه ای متمایز از حکمرانی به نسبت مراحل تاریخی ارائه دادند و میزان تغییر و دگرگونی ها و نیز دستاوردهای داخلی/منطقه ای ناشی از آن بدان اندازه بوده است که اطلاق اصطلاح اردوغانیسمبرای متمایز نمودن و شناساندن این دوره خالی از واقعیت نیست.

از جمله دستاوردهای اسلامگرایان در عرصه داخلی و در زمینه اقتصادی می توان به مهار تورم، کاهش بیکاری، خصوصی سازی و آزادسازی بیشتر اقتصاد، رشد صادرات، توسعه صنعت توریسم، پیوند با اقتصاد جهانی، جلب اعتماد موسسه ها و بانک های خارجی برای اعطای وام، مبارزه با فساد، افزایش حجم سرمایه گذاری خارجی، حضور روزافزون شرکت های آن کشور در کشورها و مناطق همسایه و نیز افزایش تولید ناخالص ملی نام برد. از لحاظ سیاسی نیز توجه بیشتر به حقوق شهروندان، کاهش نقش نظامیان در تصمیم گیری های سیاسی و نیز کاهش نقش چشم گیر ارتش و سکولارها در دادگاه قانون اساسی، اصلاح قوانین متعدد برای تسهیل ورود به اتحادیه اروپا و باز شدن فضا برای اقلیت های مذهبی و ..از جمله موارد قابل اشاره است.

در زمینه سیاست خارجی نیز با تلاش جهت عملیاتی نمودن مفهوم عمق استراتژیککه از سوی داوود اوغلو معمار سیاست خارجی ترکیه مفهوم پردازی و پیشنهاد شده بود، آنکارا کامیابی ها و موفقیت های روز افزونی بدست آورده و حداقل تا این اواخر(که تناقضات این راهبردها به مرور و به تدریج آشکار شده و نیازمند بحثی طولانی تر است) به خوبی توانسته است بر فرایندها و پویش های منطقه ای تاثیر گذارده و نتایج و پیامدهای آنها را کنترل نماید. در پیش گرفتن آموزه هایی نظیرشروع رابطه با همسایگان از نقطه صفر مسائل، زدودن سیاست از خاطرات تاریخیو هم غرب هم شرق“(به جای تاکید صرف بر غرب) موجب شد که تنش زدایی و همزیستی مسالمت آمیز در طول یک دهه گذشته(حداقل تا پیش از تحولات سوریه) بر سیاست خارجی این کشور چیره شود و چنانکه گفته شد دستاوردهای بسیاری را برای آنکارا به ارمغان آورد. نباید از یاد برد که تا قبل از روی کار آمدن نخبگان اسلامگرا به رهبری اردوغان ترکیه تقریبا با تمامی همسایگان خود و از جمله کشورهای مهمی چون عراق، جمهوری اسلامی ایران و یونان مشکلات امنیتیسیاسی عمده ای داشت.

اما از همان آغاز کاراسلامگرایان اصلاح طلب، در مواجه با اساسی ترین مساله موجود در ترکیه یعنی مساله کردها و بخصوص نوع تعامل با پ.ک.ک که حداقل برای سه دهه کل سیاست داخلی و خارجی آنکارا را تحت تاثیر قرار داده بود و شاید غالب مشکلات آنها با همسایگان نیز ریشه در این مساله داشت، فاقد سیاست و ابتکار عمل مشخصی بودند. بخصوص آنها در مواجه و رویکرد به پ.ک.ک دچار اشتباهات محاسباتی شده و اقداماتی را در پیش گرفتند که فاقد عقلانیت سیاسیمی نمود. به نظر می رسد که بخشی از این اشتباهات در درک نادرست آنها از شرایط نخستین سالهای دهه اول قرن بیست ریشه داشت. اسلامگرایان دستگیری عبدالله اوجالان و خلا رهبری در پ.ک.ک و نیز آتش بس های یکجانبه پ.ک.ک را ناشی از ضعف و بن بست داخلی این حزب تفسیر می نمودند که برای همیشه ادامه خواهد یافت و در نتیجه در مورد تاثیرگذاری آن بر معادلات کردی نیز دچار کج فهمی شدند. از این رو همزمان با قدرتگیری خود در منطقه و موفقیت های اقتصادی داخلی که در بالا برشمردیم در داخل ترکیه سیاست امحاء و نابودی پ.ک.ک را در دستور کار خود قرار دادند و با تکرار مکرر این ادعا که ترکیهبا هیچ گروه تروریستیمذاکره نخواهد کرد، عملا پ.ک.ک را به موضع تقابل کشانده و امیدها برای هرگونه حل مسالمت آمیز مساله کردها را از میان برد. از این رو آنها نیز مانند کمالیست ها و نظامیان ترکیه راهبرد خطرناک و آزموده شده بازی حاصلجمع صفررا در پیش گرفته و گزینش این بازی را بر پ.ک.ک نیز تحمیل نمودند.

در بازی حاصلجمع صفر سود یک طرف با زیان دیگری همراه است. به عبارت دیگر در این بازی به ازای هر برنده همواره یک بازنده وجود دارد(بردباخت). برای مثال بازی شطرنج و مبارزه انتخاباتی دوکاندیدا بر سر یککرسی نوعی بازی با حاصلجمع صفر است(برد اوباماباخت رامنی). در مورد ترکیه نیز از آغاز نخبگان اسلامگرا در صدد نابودی کامل پ.ک.ک و موفقیت کامل خود و دستیابی به حداکثر امتیاز بودند و بارها نیز بر این رویکرد(نابودی پ.ک.ک) تاکید نمودند. آنها عملا در برنامه ها و طرح های اعلامی(اما غیر اعمالی) خود نظیرگشایش دموکراتیکو حل مسالمت آمیز مساله کردنه تنها جایی برای اوجالان و پ.ک.ک در نظر نگرفتند بلکه در تلاش گسترده برای حذف آنها از روند مذاکرات و پیشبرد برنامه های خود بودند. برای موفقیت این راهبرد نیز سعی نمودند طرفهای مختلف داخلی و خارجی را به جریان مذاکرات وارد نموده و ابتکار عمل را خود به دست گیرند.

اردوغان در آغاز با توجه به وضعیت و دگرگونی های منطقه و حضور آمریکا در عراق سعی نمود با ایجاد محور واشنگتنبغدادحکومت منطقه ای کردستانآنکارا، پ.ک.ک را محاصره و منزوی نموده و در داخل نیز با فراهم نمودن زمینه نفوذ احزاب و گروههای اسلامگرا در میان کردها و ارائه مشوق های اقتصادی به آنها هم پ.ک.ک و هم تاثیرگذاری ایمرالی را از/بر افکار عمومی بزداید. با وجود آنکه بسیاری از ناظران در مراحلی سخن از موفقیت اردوغان در پیشبرد این راهبرد می راندند و ادامه آن نیز نشان از رضایت اسلامگراها داشت، اما تغییر و تحولات داخلی و منطقه ای شکست بازی اردوغان و قدرتیابی پ.ک.ک را موجب شدند.

پ.ک.ک نیز با کاربرد عقلانیت سیاسیراهبرد حاصلجمع صفر را که از سوی اردوغان بر آنها تحمیل شده بود، در پیش گرفت. این بدان معناست که پ.ک.ک نیز متقابلا از هرگونه شکست برنامه ها و طرح های اردوغان استقبال می کرد و آن را پیروزی برای خود و باخت طرف مقابل می دانست. وقایع داخلی و رویدادهای منطقه ای نیز تا حدود زیادی به سود پ.ک.ک پیش رفتند و تصمیم گیران آن توانستند از این فرصت ها به خوبی استفاده کند. در اولین موارد وقایع ارگنکون و فاش شدن جنایات آنها در کردستان و عدم پیگیری مناسب قضایی آنان با وجود درخواست های کردها زمینه را برای نارضایتی و فاصله کردها از اسلامگرایان حزب عدالت و توسعه فراهم ساخت. در انتخابات مارس ۲۰۰۹ نیز با وجود تبلیغات عظیم اردوغان و مانع تراشی بر سر راه د.ت.پ در نهایت کردها در دیاربکر به آ.ک.پ رای ندادند و این امر باعث خشم اردوغان شد. بخصوص اینکه اردوغان د.ت.پ را به حمایت از پ.ک.ک و همدستی با آن متهم کرده بود و این امر ضمنا اعتراف به کسب موفقیتی برای پ.ک.ک بود. به دنبال آن منحل نمودن د.ت.پ و دستگیری و بازداشت کردها که مدتی از سطح آن کم شده بود دوباره آغاز شد. کشتار ۳۵ نفر از جوانان بی گناه شرناخ موجب رویگردانی و تنفر بیش از پیش کردها از اردوغان و اعتراض به سیاست های وی در منطقه شد و این امر با از سرگیری تحرکات پ.ک.ک همزمان شد و متقابلا ترکیه با بازداشت گسترده فعالین سیاسی به اتهام همکاری و همدستی با پ.ک.ک زمینه های تنش بیشتر را فراهم نمود. این اقدامات اسلامگراها به معنای ناتوانی دولت اردوغان در حل مساله کردها در داخل و شکست راهبرد آنها در مقابل پ.ک.ک بود. ایجاد محدودیت های بیشتر بر اوجالان در زندان و عدم اجازه برای ملاقات موکلین با وی و تلاش برای قطع شبکه ماهواره ای روژ تی.وی نیز هم اعترافی به شکست این راهبرد و هم عاملی برای شعله ورتر شدن آتش اختلافات در داخل شد. در چنین شرایطی نگاه کردها در داخل نیز متوجه پ.ک.ک شده و آن را به مثابه منجی خود می نگریستند.

از سوی دیگر راهبرد بازی با حاصلجمع صفر در خارج نیز با مشکل مواجه شد. از سویی حکومت اقلیم کردستان تحت تاثیر افکار عمومی در مناطق کردنشین و به ویژه پس از موفقیت های انتخاباتی کردها در ترکیه در انتخاب نمایندگان کرد و با در نظر گرفتن ملاحظات دوراندیشانه، اشتیاق زیادی برای برخورد با پ.ک.ک نشان نداد و این امر باعث عدم توفیق راهبرد بین المللی شد. رویدادهای معروف به بهار عربی نیز در دو ساله گذشته باعث ظهور فرصت هایی برای کردها شد که به ویژه رهبران پ.ک.ک توانسته اند تاکنون به خوبی از آنها بهره برداری نموده و توانمندی های خود را گسترش داده و موقعیت خود را برای چانه زنی ارتقا بخشند.

اگرچه اقدامات و موضع گیری های ترکیه در قبال تحولات تونس و مصر و حمایت زود هنگام اسلامگراهای آنکارا از معترضین جوابگو و حاوی مطلوبیت بود و توانست پرستیژ، نفوذ و تاثیرگذاری ترکیه را در منطقه ارتقاء بخشد اما تحولات سوریه به مثابه شمشیر دو لبه ای برای ترکیه بود. اما ترکیه در در قبال تحولات سوریه نیز شکیبایی از خود نشان نداد و با موضعگیری تند علیه بشار اسد و دخالت زود هنگام در امور آن کشور و حمایت آشکار از معترضین باعث خشم دمشق شد که بشار را وادار به مقابله به مثل نمود. در این شرایط پ.ک.ک.ک توانست از اختلافات میان این دو همسایه بهره گرفته و زمینه های نفوذ و قدرتیابی خود را در سوریه و مرزهای ترکیه فراهم نماید. در نهایت با شدت یافتن درگیری ها در سوریه و عقب نشینی نیروها و ارتش بشار اسد و تمرکز آنها بر حلب و دمشق پ.ی.د به عنوان متحد اصلی پ.ک.ک توانست کنترل شهرهای کردنشین سوریه را به دست گیرد. این رویداد موجب افزایش قدرت پ.ک.ک و تشدید توان عملیاتی گریلاها در مواجه با ارتش ترکیه گردید. همین عامل موجب وحشت رهبران ترکیه شد و رویدادها چنان بر خلاف راهبردهای آنان پیش رفتند که عملا توان تصمیم گیری را از طراحان سیاست آنکارا گرفتند. بدلیل این سردرگمی است که مشاهده میکنیم رهبران ترکیه در اظهارات خود گاهی از عدم مداخله در مناطق کردنشین در صورت حذف بشار اسد، گاهی از مذاکره با کردها و گاهی از حمله به سوریه به بهانه وجود و قدرتنمایی پ.ک.ک. سخن می رانند.

تمامی این عوامل در کنار وقایع اخیر کردستان ترکیه یعنی اعتصاب غذای زندانیان پ.ک.ک و پژاک و تظاهرات خیابانی و حمایت های روزافزون مردم از آنها اردوغان را به نقطه بن بست رسانده و هرگونه تحرک و جستجوی راه حل را دشوار نموده است. بن بستی که اسلامگراها در آغاز و با در پیش گرفتن استراتژی بردباخت در صدد تحمیل آن بر پ.ک.ک بودند.

امروزه برخلاف انتظار آنان وضعیت مناسبی برای پ.ک.ک پیش آمده است و توان بازیگری آن ارتقاء یافته است. به نظر می رسد که حالت کنونی در تاریخ مبارزاتی و جنبش کردها نظیری نداشته است. همصدا شدن اعتصابیون زندانی و احزاب داخلی و مردم کرد با رهبران پ.ک.ک در قندیل در حمایت از اوجالان و کاهش محدودیت ها بر وی دستاوردی گرانبها برای پ.ک.ک است که شاید هیچ کس موفقیت آن را تا این اندازه پیش بینی نمی کرد. بنابراین نوع موضعگیری ترکیه در مقابل پ.ک.ک با شکست مواجه شده و با گذشت یک دهه اکنون اسلامگراها و اردوغان دریافته اند که راهبرد بردباخت آنها در مقابل پ.ک.ک نه تنها موفقیتی در برنداشته است بلکه برعکس آنها را در جایگاهی برتر به نسبت چند سال قبل قرار داده است. اردوغان نه تنها نتوانست بدون حضور پ.ک.ک و رهبر زندانی آن تحولی در مساله کردهای ترکیه به وجود آورد بلکه با تاکید بر این راهبرد موجب هرچه نزدیکتر شدن احزاب داخلی و مردم کرد به این حزب شد. اکنون اردوغان به طور عینی و عملی دریافته است که حضور مداوم پ.ک.ک در کردستان ترکیه و نفوذ رهبری آن بر کردها گسترده و غیر قابل انکار است. تاکیدات اخیر(و البته دیرهنگام) وی برامکان مذاکره با پ.ک.کهم موید این ادعاست. اما سخن از مذاکره در زمانی که پ.ک.ک در داخل با توفیق مواجه شده و در خارج از ترکیه نیز قدرت آن فزونی یافته است نیازمند تغییر استراتژی و اعتراف به شکست راهبرد بردباخت است. تنها گزینه برای مذاکرات این است که دو طرف حاصلجمع مضاعف را جایگزین حاصلجمع صفر کنند. در راهبرد مضاعف طرف بازنده ای وجود نخواهد شد و دو طرف امتیازاتی کسب خواهند نمود. پذیرش این امر نشان می دهد که زمان آن فرا رسیده است که ترکیه و پ.ک.ک امتیازی بدهند و مطلوبیتی بستانند. تاکید بر آزموده ها و راهبردهای یکجانبه صرفا آتش درگیری ها را شعله ورتر خواهد ساخت.

البته من شخصا با توجه به وقایع منطقه ای و افزایش قدرت مانور کردها و برانگیختگی هرچه بیشتر احساسات ملی آنها و در نتیجه ارتقاء سطح مطالباتشان از سویی و با درنظر گرفتن روحیه حاکم بر نخبگان ترکیه و رقابت های میان سکولارها و اسلامگراها و بخصوص ناسیونالیسم غیر منعطف ترکها احتمال دومی(فزونی یافتن تنش) را حداقل در کوتاه مدت محتمل تر می دانم. اگر اعتصاب غذای زندانیان ادامه یابد هر گونه اتفاقات ناگوار ناشی از آن می تواند آغازی زودهنگام تر برای فعلیت یافتن این گزینه نگران کننده باشد.

دیدگاە

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *