شناسایی و سازش

موضوع “شناسایی” یا “بە رسمیت شناختن” موضوعی حائز اهمیت هم در عرصە بین‌الملل و هم در داخل کشورها و بە ویژە در چارچوب مرزهای کشورهای چند ملیتی است. شناسایی را من در این نوشتار غالبا در معنای بە رسمیت‌شناختن هویت و منافع “دیگران” بە کار می‌گیرم. شناسایی دیگران امری متمدنانە و نماد تعالی و پیشرفت است، چرا کە متضمن تمایل بە زیستن و اجازە زندگی بە دیگران و پذیرش تفاوت‌ها و تمایزات است. برای مثال پذیرش تفاوت‌های هویتی، فرهنگی و تاریخی دیگر ملل. دولت‌ها و ملت‌هایی کە دیگران را بە رسمیت می‌شناسند عمیقا به آموزە “زندگی کن و بگذار دیگران نیز زندگی کنند” باور دارند. از این لحاظ شناسایی با سازش، مصالحه و آشتی در پیوند است. حداقل می‌توان گفت شناسایی دیگران یکی از عوامل اجتناب از نزاع و جنگ است. بدیهی است زمانی کە شناسایی در معنای اعتراف هویت و منافع دیگران صورت می‌گیرد، احترام بە آن حقوق و منافع نیز در پی آن می‌آید.

نقطە مقابل شناسایی انکار، نفی و نکول است. امتناع از شناسایی یا انکار دیگری می‌تواند نخستین نشانە میل و اشتیاق بە نابودسازی طرف مقابل باشد. خواە امتناع از بە رسمیت شناختن دولتی دیگر و یا ملتی در یک کشور چند ملیتی از سوی دولت و یا ملت‌های دیگر باشد. در هر یک از سطوح بین‌المللی یا داخلی کە شناسایی دگران صورت نگیرد می‌توان انتظار ظهور و وقوع ستیز و منازعە را داشت.

در سطح بین‌المل پژوهشگران تا حدی بە این موضوع و بە اهمیت آن پرداختەاند. برای مثال “ریچارد لبو” و “توماس لیندمن” نیاز بە شناسایی را بە عنوان یکی از دلایل اصلی جنگ‌های بین دولت‌ها عنوان می‌کنند. منطق پشت این ادعا سادە است: نیاز بە شناسایی منافع و دفاع از هویت و کیستی خود حتی جنگیدن را گزینەای مجاز و موجە جلوە می‌دهد و کسانی کە مورد شناسایی قرار نگرفتە باشند، احساس ناامنی نمودە و ممکن است بە جنگ اقدام ‌کنند. از این رو اندیشمندان نام‌بردە سیاست شناسایی را بە مثابە تدبیر و راهکاری برای جلوگیری از رخداد جنگ پیشنهاد می‌دهند. در این رابطە می‌توان بە روابط میان اعراب و اسرائیل اشارە کرد. تا چند دهە قبل کە کشورهای عرب حاضر بە شناسایی موجودیت اسرائیل بە عنوان یک کشور مستقل با منافع و هویت مختص بە خود نبودند، روابط آنها قرین و همال تنش و جنگ بود. اما در سالهای اخیر کە این کشورها بە تدریج اسرائیل را بە رسمیت‌شناختە و حتی حاضر بە برقراری میزانی از رابطە با آن شدەاند، از سطح تنش‌ها در مقیاس وسیعی کاستە شدە است.

چنانکە اشارە کردم بحث شناسایی در سطح فروملی و بە طور ویژە در رابطە با کشورهای چند ملیتی نیز حائز اهمیت بودە و علی‌خصوص در کشورهای چند ملیتی غیردموکراتیک درخور توجە است. در کشورهای چند ملیتی دموکرات انتظار می‌رود کە همە ملت‌ها هم از سوی دولت و هم از سوی ملت‌های دیگر بە رسمیت شناختە شدە و ضمن احترام بە حقوق ملت‌های متمایز صلح و آشتی و همزیستی مسالمت‌آمیز در سطح کشور تحقق یابد.(١) بالعکس، در کشورهای چند ملیتی نادموکرات ضمن انکار و امتناع از بە رسمیت‌شناختن ملل محصور در جغرافیای این کشور، هموارە امکان منازعات و بی‌ثباتی حتی جنگ داخلی و ظهور وضعیتی کە “آنارشی داخلی” خواندە می‌شود، وجود دارد.  بهترین نمونەها عینی‌ترین نمونەها هستند، لذا در این بارە می‌توانید یوگسلاوی پیشین، عراق، سوریە و البتە ایران را نیز تصور کنید. در چنین کشورهای پر تنش و در بسیاری موارد بی‌ثباتی (عراق و سوریە امروزە را در نظر آورید) کە احتمال منازعات قومی و ملی وجود دارد شناسایی راەحلی مناسب برای ثبات، صلح و همزیستی مسالمت‌جویانە است. اما تا زمانی کە یک یا چند ملت بە رسمیت شناختە نشوند و بدتر از آن اینکە دولت نمایندگی منافع یک ملت خاص را بر عهدە گرفتە و منافع و هویت آن ملت را بر دیگر ملت‌ها تحمیل نماید (مانند دولت کنونی ایران کە در پی تحمیل فرهنگ و زبان فارسی بر دیگر ملل محصور در جغرافیای ایران است)، نە تنها امکان هیچگونە سازش و صلح بلندمتی وجود ندارد، بلکە چنانکە اشارە شد باید هر لحظە انتظار وقوع تنش و ارتقای آن تا سطح جنگ و درگیری در آیندە را داشت.

بسیاری از بی‌ثباتی‌های کشورهای نادموکراتی کە بە برخی آنها اشارە شد، نتیجە حاشا و انکار است و راەحل گریز از آن وضعیت نیز “بە رسمیت‌ شناختن” بە عنوان دیباچە سازش است. بدیهی است بر خلاف انکار و منکرشدن کە انگیزەای تخاصم‌جویانە و ستیزەجویانە است و می‌تواند حتی مقدمە و اساس ژینوساید، نسل‌کشی‌های فیزیکی و آسیمیلاسیون هویتی و فرهنگی و در نتیجە بروز منازعات بە دلیل تلاش یک ملت یا ملت‌های تحت ستم برای دستیابی بە حقوق و منافع و کسب هویت خود باشد، شناسایی کە مبادی آداب و حاکی از ترقی و تعالی است، بنیان تعامل و همکنشی و طرح راهکارهایی مسالمت‌جویانە برای خاتمە تنش‌ها است.

این امر بە ویژە در رابطە با مسالە کوردها در ایران بسیار حیاتی بودە و راهگشاست. غیرقابل انکار  است کە تا زمانی کە کوردها در ایران کنونی بە عنوان یک ملت متمایز و دارای هویت و منافع مختص بە خود بە رسمیت شناختە نشدە و بە حقوق بنیادین آنها اعتراف نشود، امکان تعامل بە منظور سازش و مصالحە با آنها چە از سوی رژیم کنونی و چە از سوی اپوزیسیون بە اصطلاح سراسری و بە خصوص اپوزیسیون فارس وجود نخواهد داشت؛ این نیز بە معنای استمرار وضعیت نامقبول کنونی است. سالیان درازی است کە کوردها کە با انگیزە ممانعت از بروز بحران‌های گستردە و جنگ و خونریزی، از حق تعیین سرنوشت خود در فرم استقلال کامل چشم پوشیدەاند، خواستار شناسایی هویتی و عملیاتی‌سازی نظام فدرالی در ایران بە منظور حفظ بقای فیزیکی و فرهنگی خود هستند. این حداقل درخواستی است کە در سدە بیست و یکم بزرگترین ملت بدون دولت در جهان می‌تواند داشتە باشد. بە عبارتی، چیزی حداقلی‌تر از این برای یک ملت وجود ندارد کە خواستار شناختەشدن بە مثابە یک موجودیت مستقل در چارچوب قانون باشد. این نوع شناسایی صرفا ناظر بە حق زیستن آزادانە و خودمختاری فارغ از ترس از سرکوب دیگران است کە کوردها حداقل دهەهاست کە بە شیوەهای مختلف برای تحقق این اهداف حداقلی مبارزە نمودە و انتظار می‌رود تا رسیدن بە سرمنزل مقصود آن را استمرار دهند. در مقابل، حکومت‌های مرکزی – شاهی و ولایی- بە جای بە رسمیت شناختن آنها و پذیرش مطالباتشان هموارە بە سرکوب و جنگ بە بهانە ایجاد اغتشاش و ناآرامی و بی‌ثباتی اقدام نمودەاند. حتی اگر بدینگونە نیز باشد در نهایت این حکومت مرکزی است کە بایستی میان ناآرامی و بی‌ثباتی و عقب‌ماندگی توام با آن بە دلیل اتخاذ سیاست‌های انکار و نکول و یا شناسایی کوردها بە عنوان یک ملت و احترام بە حداقل حقوق آنها کە بدون تردید منجر بە ثبات و امنیت و توسعە متعاقب آن خواهد شد، یکی را انتخاب نماید.

دەهەها سیاست سرکوب و خشونت و تلاش برای آسیمیلەکردن ملت کورد بە شیوەهای متنوع دستاوردی نداشتە است، هیچ تضمینی وجود ندارد کە سرکوب‌ کنونی مردم در داخل و حملات موشکی و پهبادی بە احزاب کورد در آن‌سوی مرزها نیز راە بە جایی برد. مبارزات کوردها برای تامین حقوق خود با فراز و فرودهایی در مراحل مختلف تاریخی مواجە شدە است، اما آرزوی ریشەکن‌کردن آنها هموارە ناکام ماندە است.  در نهایت، گزینە مناسب و عقلانی بە سوی سازش و مصالحە، شناسایی و بهرەگیری از فرصت‌های متعاقب آن است! در سیاست، عواقب گزینش‌‌های ناعقلانی در نهایت آتش بە آشیانە حاکمان فرصت‌سوز خواهد انداخت!

پی‌نوشت:

١.البتە این موضوعی قابل مجادلە است. برخی می‌گویند کە حتی در کشورهای دموکراتیک نیز ممکن است بە دلیل “استبداد اکثریت” کە نتیجە سیستم انتخاباتی اکثریتی است، ملت‌هایی مورد ستم واقع شوند. و یا اینکە می‌گویند امروزە برخی از کشورهای ظهارا دموکراتیک نیز امکان حق تعیین سرنوشت دیگر ملل را حتی از طریق انتخابات فراهم نمی‌آورند. آنها بە نمونە کاتالونها در اسپانیا اشارە دارند. بە هر حال، این امر نیز قابل انکار نیست کە وضعیت ملت‌ها در کشورهای دموکاریک بە احتمال زیاد در مقایسە با کشورهای نادموکرات بسی بهتر است.

دیدگاە

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *