کوردستان بیناذهنی: هویت، نقش و کنش ضد اشغالگری
هر اندازە کە رئالیستها در روابط و سیاست میان ملل بر منافع عینی و از پیش دادە شدە فارغ از تاثیر انگارەها و معانی تاکید دارند، سازەانگاران بر تاثیر انگارەها و معانی در تکوین هویت ملی و از اینرو در تکوین و هستیبخشیدن بە منافع اصرار دارند. از آنجا کە انگارەهای متفاوت میتوانند پایە هویتهای متمایز باشند و هر هویتی بە فراخور، واجد نیازها یا منافع عینی خاصی است، لذا انواع مختلفی از این دو میتوانند وجود داشتە باشند. دلیل آن سادە است: هویتهای متنوع مشخص میسازند کە کنشگران کیستند یا چیستند؛ منافع نیز بە آنچە کنشگران میطلبند اشارە دارند. از این دیدگاه منافع متضمن وجود هویت است، زیرا یک کنشگر تا وقتی کە نداند کیست نمیداند چە میخواهد. این نە تنها در مورد دولتها کە مورد مطالعە نظریەپردازان سازەانگار است، بلکە در مورد دیگر واحدها نظیر افراد، گروهها و ملتها نیز صادق است.(١) برای مثال پس از تکوین هویتها و منافع است کە مشخص خواهد شد یک ملت (بە عنوان مثال، ملت کورد بە عنوان یک واحد کە مورد تاکید من در این نوشتار است) چە نقشی را در جهان واقعی برای خود تعریف مینماید. بالنتیجه مفروض من این است کە ملت کورد موجودیتی است کە میتوانیم هویت، منافع و نقشی را بە آن منتسب کنیم کە تبیینکنندە رفتارهای آن است.
با در نظرگرفتن این واقعیت کە کوردستان در حال حاضر کشوری مستقل دارای منافع و نقشی عینی در جهان دولتمحور کنونی بە شمار نمیآید، لذا ضروری است پیش از پرداختن بە مبحث هویتها و منافع بە اختصار بە “کوردستان بیناذهنی” بە عنوان پایە دیگر مفاهیم مرتبط – هویت، منافع، نقش و رفتار- بپردازم؛ بیناذهنی بودن در نگاە اول بە معنای چیزی است کە بین اذهان مشترک باشد. در معنایی بنیادیتر بە مفهوم شناخت مشترک از چیزی خاص است. شناخت مشترک خود محصول باورها و برداشتهای درهمتنیدە است. در اینجا توجە بە کاربرد صفت “درهمتنیدە” ضروری است، چرا کە صرف داشتن باورهای یکسان و همسان بە معنای شناخت مشترک نیست، بلکە این شناخت باید درهمبافتە (نە تنها رایج بلکە پیونددهندە افراد) بودە و راستین (وجود اعتقاد بە حقیقی بودن آنها) باشد. با این توصیف، منظور از “کوردستان بیناذهنی” این است کە “چیزی” بە نام “کوردستان” وجود دارد کە محصول باورهای درهمتنیدە میان اعضا و ساکنان آن است کە حاصل توافقی بدون گفتگو کە حاوی نوعی رابطە روانی و درک و فهمی مشترک از “کوردستان” بین آنان است. مشترک بودن آن بدان دلیل است کە هر عضو جامعە بە “کوردستان” باور دارد و چنان میپندارد کە اعضای دیگر نیز بدان باور دارند. این “درهمتنیدگی شناختی” از کوردستان، هم ویژگیای ذهنی و هم بیناذهنی دارد. خصوصیت ذهنی بە این معناست کە باورهای تشکیلدهندە آن در افکار کنشگران است و بیناذهنی بودن آن نیز بدین معناست کە باورهای دقیقی دربارە باورهای دیگران نیز هست. از این جهت، کوردستان بە مثابە یک “واقعیت اجتماعی عینی” سر بر افراشتە و هیچ طرفی را یارای آن نیست کە با خواست خود آن را حذف نماید. برای همە کوردها “کوردستان” از زمانهایی بسیار دور وجود داشتە و بە رغم همە اشغالگریها و تاخت و تازها و نسلکشیها و آسیمیلاسیون تحمیلی بر آن و نیز تغییر چشمگیر در پیکرە و جغرافیای آن، تاکنون نیز وجود دارد و اخواهد داشت.
چنانکە در آغاز اشارە کردم، شناخت مشترک بە خلق هویتی مشترک میانجامد کە پدید آورندە منافع مشترک است. پیگیری منافع مشترک نیز نقشی خاص را بر هر واحدی تحمیل میکند. این در مورد ملتها نیز صدق میکند. البتە در هنگام تاکید بر منابع بیناذهنی یا انگارەهای مشترک بە عنوان قوامدهندە هویت ملتها باید بە این نکتە توجە عمیق داشت کە هویت امری تاریخی و بسترمند است و در فرایند اجتماعی تولید و بازتولید میشود. هویت ملتها در گام نخست و بیش از هر چیز مبتنی بر چیزهایی چون زبان و فرهنگ در معنای عام خود است. از این منظر است کە میتوان دیدگاهی را کە بە وجود یک پایگاه سیاسی در تعریف ملت پافشاری میکند، رد کرد. ابتنای هویت بر انگارەها و بە طور کلی فرهنگ موجب شدە کە امروزە این دیدگاه کە معتقد است کە برخی ملتها حتی قبل از دستیابی بە دولت وجود دارند، با استقبال گستردەتری مواجە شود. در پرتو این دیدگاه، اعضای ملت کورد اما باورمند بە کوردستان بە عنوان یک “واقعیت اجتماعی عینی”، از هویتی مشترک برخوردارند کە بە منافع آنها قوام دادە و در نتیجە نقش آنها را در میان دیگر ملل مشخص میکند. نقشها نیز رفتارهای خاصی را موجب میشوند. در اینجا فرایند تکوین هویتها، منافع، نقشها و رفتارهای کوردها بدینگونە است کە باورهای کوردها کە در خاطرات جمعی، اسطورەها، روایتهای تاریخی و آداب و سننهایی حک شدەاند کە از طریق نسلها و بە واسطە جامعەپذیری ماندگار و انتقال یافتەاند و از وجود آنها است کە این ملت در طول زمان هویت یافتە و چیستی آن مشخص شدە و بە چگونگی رابطە آن با سایر ملل معنا میبخشند، منافع آنها را بە تناسب هویت آنها مشخص میکنند. دستیابی بە این منافع نقشی ویژە را برای آنها تعریف مینماید کە موجبات بروز رفتاری خاص را فراهم میکند. تغییر رفتار ملت کورد مستلزم تحول انگارەها و تغییر تعریف آنها از کیستی و در نتیجە از منافع خود است.
از مباحث فوق این نتیجە حاصل میشود کە برای فهم، درک و تبیین رفتار ملت کورد کە بر مبنای هویت خود عمل میکند، باید ابتدا بە منابع بیناذهنی بە وجود آورندە هویت آنها یعنی آن منابعی کە بر هویت آنها تاثیرگذار است و سرچشمە رفتارهای خاص آنان است، توجە کنیم. چرا کە منابع و انگارەهای اعضای آن ملت هستند کە موجبات تعریف واقعیت را برای آنان فراهم میآورند و عقلانیت آنها را نیز شکل میدهند و از این لحاظ منجر بە ظهور رفتار و کنشی خاص از آنان میشوند کە متناسب با آن معانی و انگارەها هستند. برای درک این مطلب کافی است بە این نکتە توجە شود کە چگونە هویت و منافع ملت کورد مرزهای سرزمینی کنونی را درمینوردد چرا کە این مرزها با مرزهای هویتی و منافع آنها منطبق نیستند. این بدان معنا نیست کە کوردها فاقد سرزمینی مشخص هستند، بلکە بیشتر حاوی این مضمون است کە مرزهای رسمی سرزمینی کنونی کە منطبق با منافع و خواست کوردها نیستند موجب بروز رفتارهایی خاص از کوردها میشوند کە در مواردی دیگر ملتها و حکومتها در کشورهایی کە سرزمین کوردها میان آنان تقسیم شدە است، تاب تحمل مشاهدە آن رفتارها را ندارند. ریشە این رفتار “کوردها” و ناشکیبایی “دگران” بە منابع معنایی و بیناذهنی شکلدهندە متمایز آنان برمیگردد.
پرداختن بە منابع معنایی و بیاذهنی شکلدهندە هویت کوردها نیازمند پژوهشی بنیادین است و بدیهی است کە من در این مختصر نوشتار توفیقی در تبیین این منابع نخواهم داشت. اما همچون مدخل و درآمدی برای مباحث و بە منظور تعمق بیشتر دربارە این موضوع، در اینجا صرفا بە این نکتە اشارە میکنم کە کوردها خود را همچون ملتی بازنمایی میکنند کە سالیانی دراز است میهنشان آماج تاخت و تاز و قربانی اشغالگری بودە و تحت سلطە دگران قرار گرفتە است. این بازنمایی یکی از مهمترین پایەهای تعریف آنها از کیستی خود در قالب “ملتی فاقد پایگاه سیاسی کە سرزمینشان اشغال شدە” را تشکیل میدهد. این هویت، ترجیحات و منافعی را برای آنها در “رهایی از ستم و اشغالگری و خاتمە دادن بە ستم ملی” متصور میشود کە بە تناسب آن “نقش ضد اشغالگر” را اختیار نمودەاند کە در رفتار یا بە عبارت بهتر در کنش “مبارزە و مقاومت” تجلی یافتە است. البتە ضدیت با سلطەگری فرم یکسانی نداشتە است. چنانچە میدانیم این ضدیت در تلاش برای عملیاتیساختن فرمهای متنوع حق تعیین سرنوشت یعنی دولتخواهی، فدرالیسمطلبی و یا خودمختاری خود را نمایاندە است. لذا تاکید مستمر کوردها بر احقاق حقوق خود در قالب عملیاتینمودن حق تعیین سرنوشت و مبارزات تاریخی و کنونی آنان، کنشی متناسب با نقش ضد اشغالگری است کە برخاستە از منافع متصورە آنها در تحقق بخشیدن بە رهایی ملی و آن نیز شکلیافتە بر مبنای معانی و انگارەهای بیناذهنی مبنی بر بازنمود خود بە مثابە ملتی تحت ستم است کە پاسخگوی پرسش از کسیتی آنها بودە است. برای گریز از تقلیلگرایی در تعریف چیستی هویت کوردها لازم است مجددا بر این نکتە تاکید کنم کە بازنمایی خود بە عنوان “ملتی ستمدیدە در سرزمینی اشغال شدە” تنها یکی از مولفەهای هویتی آنان است.
باور بە “بیناذهنی بودن کوردستان” بە عنوان “واقعیتی اجتماعی و در عین حال درونی شدە” میتواند پاسخگوی پرسشهای بیشتری باشد. از جملە میتواند پاسخ این پرسش بنیادین را در خود نهفتە داشتە باشد کە چرا علیرغم همە اشغالگریها، یورش و نسلکشیها و تلاشها برای تحریف تاریخ و تضعیف فرهنگ و انکار هویتی و آسیمیلاسیون و ذوبکردن آنها در طول سالیان دراز، اما کوردها همچنان راسخ و کوردستان همچون واقعیتی جلوەنمایی میکند؟ در یافتن پاسخ این پرسش باید بە باورهای درهمتنیدە شکلدهندە شناخت مشترک کوردها از “کوردستان” و انگارەهایی کە بنیان هویت آنها را شکل میدهند رجوع کرد. در مثالی جزئیتر، اینکە در میانە انقلاب ژینا مشاهدە شد کە شعارهایی نظیر “کوردستان گورستان فاشیستان” در مقایسە با “کوردستان چشم و چراغ ایران” با استقبال بیشتری در خیابانها مواجە شدند، بدان دلیل است کە چیزی کە یک کورد از “کوردستان” میفهمد لزوما همان چیزی نیست کە “ساکنان تهران یا دیگر نقاط ایران” از آن میفهمند. بعلاوە دلیل عمدە اینکە برخی از شهروندان ایران ممکن است تنها بر تغییر نظام سیاسی در ایران تاکید کردە و این برای آنها هدف غایی باشد، اما برای کوردها چیستی و کیفیت تغییرات نیز مهم است. این ناشی از شناخت متمایز آنها هم از کوردستان و هم از ایران است. بدیهی است برای کوردها “کوردستان” با وجود آنکە فاقد پایگاه سیاسی مختص بە خود طبق معیارهای امروزی بینالمللی است بیش از “ایران”ی کە دەهەهاست فرمانروایان آن بە شیوەهای متنوع در تلاش برای ادغام همە ملتها در ملتی واحد در چارچوب مرزهای آن بودەاند، واقعیتی بینالاذهانی است. بە عنوان یک فرضیە، این ممکن است بە دلیل سیاستهای حکومتهای مرکزی در قبال ملتها آنان در صد سالە اخیر باشد. همچنین در نظر بگیرید کە بخشی از شهروندان در ایران، آن مملکت را کشوری باستانی با تاریخی کهن و دولتی ازلی میشناسانند، اما اکثریت کوردها – و نیز اعضای برخی از دیگر ملل- ایران را حداقل در شکل کنونی آن کشوری نوپا و محصول سیاستهای رضاخان و دولت آن را محصول فرایند مدرن دولتسازی در صد سال اخیر در خاورمیانە میدانند و حتی بسیاری از این ملل و از جملە کوردها دولت ایرانی را دولتی اشغالگر سرزمین خود میدانند. این مثالی عینی از واقعیت بیناذهنیبودن کوردستان و تمایز منافع آن حداقل با شهروندانی است کە بخش زیادی از منافع خود را بە واسطە سیاستهای دولتهای مرکزی تامین شدە میدانند. بە عنوان نمونە برجستە دیگری از این نوع، باید بە سراغ عینیترین نمونەها رفت؛ شادی جمعیت بزرگی از کوردها از باخت تیم ملی فوتبال ایران در هنگامەای کە بسیاری از جوانان و معترضان بە مرگ ژینا در خیابانهای کوردستان مورد هدف گلولە قرار گرفتە و شهید میشدند را با نگرانی آنها از وقایعی چون تهاجم تروریستها بە کوبانی، اشغال عفرین توسط ترکیە و نیز رویدادهای تلخ روزهای پس از رفراندوم استقلال در کوردستان عراق مقایسە کنید، آنگاه فهم بهتری از کوردستان بیناذهنی خواهید داشت. این مثال از آن جهت آوردە شد کە چندی پیش یکی از نویسندگان در ایران در مقالەای کە در رابطە با شکستهای تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی اخیر و ابراز شادی بخشی از مردم در گوشە و کنار ایران نگاشتە بود، در نقدی بر مواضع برخی شخصیتهای سیاسی و دینی ایران نظیر علمالهدی امام جمعە مشهد در رابطە با وقایع روز آن کشور، نگرانی خود را از بە خطر افتادن ایران “بیناذهنی” ابراز داشتە بود.(٢) مثالی کە من در همان رابطە ارائە دادم، نشانگر آن است کە حداقل برای کوردها “کوردستان بیناذهنی” موضوعیت دارد و نە “ایران بیناذهنی”. بە عنوان آخرین نمونە از این نوع لازم است بە این نکتە اشارە شود کە دلیل آنکە احزاب کورد بە گفتمان مرکزگرایی بدبین بودە و اعتمادی حتی بە داعیەداران نسخە دموکراتیک آن ندارند، این است کە این احزاب همچون اعضای جامعە کوردستان حامل خاطرەای جمعی هستند مبنی بر اینکە “کوردستان” چندین بار قربانی سیاستها و نظامهای موجود مرکزگرا شدە است. در یک معنا این نشانگر آن است کە نظام پادشاهی پیشین و رژیم تئوکراسی کنونی با همە سرکوبها و فشارها ناتوان از تحمیل “ایران بیناذهنی” بر اعضای دیگر ملل محصور در جغرافیای کنونی ایران بودەاند. توجە بە این نکتە ضروری است کە احزاب سیاسی کورد با وجود انتقاداتی درونملتی کە از سیاستهای آنها وجود دارد، اما در مقایسە با هر حزب بە اصطلاح سراسری در ایران توان سازماندهی و تاثیرگذاری بیشتری بر کنشهای مردمی در کوردستان دارند. این واقعیت آشکار، در جریان خیزش ژینا جلوەگر شد.
کوتاە سخن اینکە رفتارهای سیاسی ملت کورد در قالب شیوەهای متعدد و متنوع مبارزە و مقاومت در تناسب با نقش ضدیت با سلطە یا اشغالگری است کە این اعضای این ملت در پیگیری منافع خود در چارچوب تلاش برای پایان دادن بە ستم ملی و اجرای حق تعیین سرنوشت برای خود تعریف کردەاند. نقشی کە خود ناشی از هویتی است کە بر مبنای آن کوردها خود را بە عنوان ملتی تحت ستم با حق ایجاد واحد سیاسی مختص بە خود بازنمایی کردەاند. نمودهای ضدیت با اشغالگری را میتوان در مبارزات چندبعدی در داخل از سوی مردم و در خارج از مرزها از سوی احزاب علیە نظام سلطە دید. بدینسان انگارەهای بیناذهنی با تکوین هویتی ویژە برای کوردها و تعریف کیستی آنها و ترسیم خطوط تمایز آنان با دگران بە منافع و ترجیحات آنها در عرصەهای گوناگون شکل میدهند. شاید بهتر باشد کە تبیین کنشهای سیاسی ملت کورد را در چنین چارچوبی بە تفسیر نشست.
یادداشتها
١.البتە با وجود آنکە دیدگاههای سازەانگاران همچون بیشتر تئوریها و رویکردهای نظری روابط بینالملل بر دولتها متمرکز است، اما بە طور ویژە مباحث سازەانگاران را نە تنها برای ملتها بە عنوان یک واحد وسیع، بلکە برای گروهها و افراد نیز – از آنجا کە هر گروە یا فردی حامل هویت، منافع و نقش خاصی است- میتوان اعمال کرد. الکساندر ونت بە عنوان نظریەپرداز اصلی سازەانگاری در روابط بینالملل کە در کتاب تاثیرگذار خود با عنوان “نظریە اجتماعی سیاست بینالملل” بر دولتها و نظام دولتها تمرکز دارد، در اینبارە میگوید: “سازەانگاری نظریەای دربارە سیاست بینالملل نیست. این نظریە نیز مانند گزینش عقلانی از نظر محتوایی فاقد محدودیت است و میتوان آن را در مورد همە صورتهای اجتماعی نظیر سرمایەداری، خانوادە، دولت و غیرە بە کار بست. بنابراین برای بیان انضمامی مطالب باید مشخص سازیم کە بە کدام کنشگران (واحدهای تحلیلی) و ساختارها (سطوح) علاقمندیم”. بنگرید بە: الکساندر ونت، نظریههای اجتماعی سیاست بینالمل، ترجمه حمیرا مشیر زاده، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی،1386 ، صص ٢٨١ و ٢٨٢. لازم بە ذکر است کە نوشتار حاضر عمدتا تحت تاثیر مباحث مطرح شدە بە ویژە در فصول مقدماتی این کتاب است.
٢. بنگرید بە: صلاحالدین خدیو، “ایران میان دو غروب: از حماسە ملبورن تا فاجعە دوحە”، کانال تلگرامی شارنامە، تاریخ انتشار: ١/٩/١٤٠١.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.