نیات خصمانه ایران و ضرورت آمادگی احزاب کورد

تجربیات و رویدادهای سیاسی چهار دهه اخیر به کوردها آموخته­اند که رژیم اسلامی ایران دارای نیات و انگیزه­های تهاجمی و خصمانه در مقابل کوردها است و این رژیم هر لحظه و هر گاه و در هر نقطه­ای که امکان و فرصت را فراهم یابد، دست به عملیاتی مرگبار یا حمله­ای غافلگیرانه علیه ملت و احزاب سیاسی کورد با هدف خنثی­سازی توان مقابله و مقاومت آن‌ها در مقابل اقدامات اشغالگرانه و متجاوزانه خود خواهد زد. امروزه نیز که رژیم ایران در شرایط بحرانی در زمینه داخلی و خارجی به سر می­برد و ناتوان از حل مدبرانه و عاقلانه مشکلات و بحران‌های سربرآورده است، بیش از پیش استعداد آن را دارد که دست به فرافکنی­زده و به ویژه اهداف خصمانه خود را در مقابل کوردها عملیاتی سازد. لذا ضرورت دارد که کوردها و به ویژه احزاب کورد همه احتمالات را در نظر گرفته و صرف نظر از فرصت­یابی یا محدودیت ایران برای عملیاتی نمودن آن مقاصد دشمنانه، در مقابل آن‌ها غافلگیر نشده و توانمندی پاسخگویی به عملیات آن‌ها را داشته باشند.

تاکید بر نیات و انگیزه­های خصمانهایران بدین دلیل است که در عرصه سیاست نیاتبه اعمالتبدیل شده و برآیند نیات خصمانهچیزی جز اعمال و رفتار تهاجمی و تجاوزکارانهنخواهد بود. در تاریخ رژیم اسلامی ایران کوردها در موارد متعدد قربانی این دیدگاه تهاجمی رژیم شده و جنایات و صدمات در قالب حذف فیزیکی، آسیمیلاسیون فرهنگی و تخریب محیط زیست و منابع طبیعی و زیرزمینی به طور مکرر، بی­رحمانه و تراژدیک تکرار شده­اند. عینی­ترین نمونه­ها بهترین نمونه­ها هستند. رژیم ایران در طول چهار دهه حیات خود با پشت بستن به فتوای رهبری خود مبنی بر جهاد علیه کوردها به انواع شکنجه و کشتار و جنایات اقدام نموده است. اعدام­های دسته­جمعی را چهار دهه پیش کلید زده و اکنون نیز هر چند مدت یکبار ادامه می‌دهد. دست به قتل و عام برخی روستاییان و تخلیه و تبعید برخی دیگر از روستاییان مرزی زده است. رهبران احزاب کورد را حتی بر سر میز مذاکره به قتل رسانده است. در طول این سالیان مخالفان سیاسی را محبوس، شکنجه، تبعید و یا اعدام کرده است و با فشارهای خود موجب فرار و مهاجرت بسیاری دیگر از آنان شده است. آثار و میراث ملیتاریخیفرهنگی کوردها را به تاراج و یغما برده است. دست به چپاول منابع زیرزمینی و طبیعی زده و طبیعت را به شیوه­ای سیستمیک تخریب و نابود نموده است و حامیان محیط زیست را تحت فشارهای سنگین و طاقت­فرسا قرار داده است. آموزش و تدریس به زبان مادری را منع کرده و کوچکترین روزنه­های بیان انتقادات را مسدود و مطبوعات و رسانه­های کوردی را بسته و توقیف کرده است. همزمان به ادغام و آسیمیلاسیون فرهنگی با استفاده از همه ابزارهای آموزشی، رسآن‌های و تبلیغاتی اقدام کرده است.

موارد گزینش شده فوق از جنایات مرتکب شده از سوی رژیم، نشان می دهند که این رژیم به طور بالقوه برای کوردها خطرناک بوده است. دستان آن‌ها همواره آماده خفه کردن و اعدام کردن کوردها بوده است. آن‌ها حتی اقداماتی بیش از یک دولت اشغالگر انجام داده­اند و در حالی که طبق حقوق بین الملل یک دولت اشغالگر موظف به حفاظت از جان و مال ساکنین مناطق اشغالی، حفظ کرامت و حرمت آن‌ها و حفظ محیط­ زیست و اموال فرهنگی واست اما رژیم اسلامی هیچ یک از این موارد را نیز رعایت نکرده است. از این لحاظ است که می­گویم اقدامات رژیم تهران وخیم­تر از اقدامات دولتی اشغالگر بوده­اند.

اگر چه مدت زمانی خوی تهاجمی حکومت ایران تحت تاثیر محدودیت­های منطقه­ای و نیز سیاست انتظار و هزاره­گرایی و آشفتگی اوضاع احزاب سیاسی کمتر امکان بروز می­یافت، اما اظهارات و اقدامات تهاجمی این رژیم در طول دو/ سه سال اخیر به ویژه تحت تاثیر برخی سیاست­های موفق احزاب از جمله راسانو از سوی دیگر به دلیل فشارها، مشکلات و بحران‌هایی که تار و پود این کشور را در بر گرفته است، مجدداً امکان ظهور یافته­اند. مسئولان ایران که از سویی نمی­توانند پیامدهای مثبت سیاست راسان را انکار نموده و از دگر سو ناتوان از حل مدبرانه و مبتنی بر عقلانیت بحران‌ها هستند، تلاش زیادی نموده­اند که با فرافکنی و ایجاد درگیری تهاجمی احتمالی، افکار عمومی را منحرف نموده و ناتوانی­های خود را لاپوشانی کنند. از این­رو آن‌ها در یکی دو سال اخیر استراتژی سال­های پیشین خود را که همیشه در صورت مواجه با تهدیدات آمریکا به تهدید اسرائیل به عنوان عاملی بازدارنده روی می­آوردند، به شیوه­ای وسیع تغییر داده­اند و نوک حملات خود را به سوی کوردها نشانه رفته­اند. آن‌ها با اطمینان از اینکه اسرائیل در حال حاضر بیش از آن‌ها مشتاق و خواستار یک رویارویی نظامی منطقه­ای است، دیگر جرات و شهامت تهدید آن کشور را ندارند. از این رو است که در این چند سال اخیر که تهدیدات داخلی و خارجی علیه تهران افزایش یافته است، آن‌ها نیز فشار بر کوردها را چه در داخل علیه مردم و چه در خارج از مرزها علیه احزاب افزایش داده­اند.

مصادیق افزایش فشارها بر مردم کورد را در داخل باید در مواردی چون اعدام فعالان سیاسی، کشتار کولبرها، تهدید و جریمه اعتصاب­کنندگان، آتش زدن جنگل­ها و تهدید فعالان محیط زیست، تبعید و حبس معلمان و دانشجویان و نویسندگان و کارگران کورد، فشار مضاعف اقتصادی بر آن‌ها و افزایش شمار تجاوزهای برنامه­ریزی­ شده در کوردستان و تحقیر ملی و انجام مانورهای شهری با هدف ارعاب مردم دید. تهدیدات علیه احزاب نیز در قالب مواردی چون انتقال حجم عظیم تسلیحات سبک و سنگین به مرزهای کوردستان، توپ­باران و پرتاب راکت به مناطق مرزی و موشک­باران اخیر حزب دموکرات مشاهده نمود. از این رو، با در نظر گرفتن این اقدامات و مشاهده اقدامات نظامی تهران که علی­الظاهر قصد تدافعی نشان دادن آن‌ها را دارد و نیز با توجه به بحران عمیقی که ایران را در بر گرفته است، احتمال اقدامات غافلگیرانه و پیشگیرانه رژیم ایران با هدف وارد آوردن ضربه بر پیکر احزاب کورد را چندان دور نمی­یابم. شایسته نیز این است که احزاب کورد به عنوان بازیگران سیاسی که  بر نیات خصمانه و تهاجمی رژیم وقوف دارند، خود را برای بدترین احتمالات“- صرف نظر از وقوع عملی آنآماده نمایند. در این باره که چه دلایلی احتمال انگیزه حمله رژیم حاکم بر ایران را افزایش می­دهند پیشتر به طور مفصل سخن گفته­ام. در اینجا به طور مختصر اشاره کنم که جمهوری اسلامی به همان اندازه­ای که امکان توافق با ترامپ را ممکن می­داند، به همان اندازه امکان یک درگیری با نیروهای آمریکایی به ویژه در عرصه­ای دریایی را نیز ممکن می داند. استدلال من این است که در صورت درگیری و با توجه به ناتوانی ایران در عرصه دریایی و احتمال نابودی سریع نیروهای آن، تهران تلاش خواهد نمود جبهه درگیری را در جایی دیگر خواه با هدف گسترش بحران و خواه با هدف گسترش مرزهای درگیری اما در هر دو حالت با انگیزه امکان بقای بیشتر، گسترده نماید. با نگاهی به اطراف ایران، می­توان گفت مکانی مساعدتر از مرزهای غربی آن و به ویژه باشور کوردستان برای توسعه­طلبی وجود ندارد. در روندی معکوس یعنی در صورت سازش با آمریکا نیز، این احتمال وجود دارد که ایران برای حفظ پرستیژ و انحراف افکار از دادن امتیاز به واشنگتن، بخواهد حملاتی دیگر از نوع حمله موشکی پیشین اما در سطحی گسترده­تر انجام دهد. با خوانش موقعیت و اوضاع سیاسی کنونی ایران و نیز اقداماتی که در چند ماه اخیر در کوردستان انجام داده است، این احتمالات به ذهن می­رسند. در عالم سیاست طرح احتمالات به معنای وقوع حتمی آن‌ها نیست، اما فقدان آینده­نگری و فقدان آمادگی برای مواجه با احتمالات پیش­بینی شده، پرداخت هزینه­های هنگفت را به امری محتوم برای احزاب و ملت کورد تبدیل خواهد کرد.

شایان ذکر است که صرف نظر از روند تحولات و رویدادهای جهانی، اکنون رژیم اسلامی با ابتکاری سیاسینظامی به نام راسانمواجه است که به هیچ عنوان آن را مطلوب خود نمی­یابد و واکنش­های مسئولان بلندپایه این کشور در چند سال اخیر نشان داده است که آن‌ها حقیقتاً از انجام و نتایج چنین سیاستی که در صورت استمرار و تقویت و نزدیکی هر چه بیشتر پیشمرگان و مردم در سال­های آتی خواهد بود –و آن‌ها چنین سرانجامی را از هم اکنون به درستی پیش­بینی کرده­اندخشنود نیستند. لذا از این لحاظ نیز امکان واکنش پیشگیرانه ایران در قالب نظامی نیز افزایش می­یابد. توجه داشته باشید که من بیشتر بر اقدام پیشگیرانهتاکید دارم و نه پیشدستانه، چه این دو تا اندازه­ای با هم تفاوت دارند. اقدام پیشدستانه با این پیش­بینی که حمله طرف مقابل غافلگیر کننده و فوری است، انجام می­شود. در این استراتژی تهدیدی حتمی و فوری وجود دارد. از آنجا که احزاب کورد برنامه­ای برای آغاز حمله ندارند لذا نمی­توان اقدامی از سوی ایران را پیشدستانه نامید، که گاه ممکن است حالتی مشروع نیز به خود بگیرد. اما اقدام پیشگیرانه (که شباهت بیشتری با اقدام غافلگیرانه دارد) به منظور تخریب و انهدام توانمندی طرف مقابل در هنگامی که حمله­ای از سوی آن انتظار نمی­رود، صورت می­گیرد. این قدام به هیچ عنوان نمی­تواند هیچ مشروعیتی بیابد (حتی با چشم­پوشی از اینکه دولت ایران به واسطه اشغالگر بودن، در اساس هیچ مشروعیتی ندارد) و البته که رژیم ایران بارها در گذشته علیه احزاب کورد چنین اقداماتی انجام داده و در شرایط کنونی نیز که واجد مختصات پیش گفته است، احتمال دست زدن به آن اقدامات بسیار است. به هر جهت، آن‌ها همواره در مقابل کوردها به این آموزه اعتقاد داشته­اند که بهترین دفاع (از سلطه اشغالگران‌شان)، یک حمله خوب است. از این رو می­توان بسترسازی و زمینه­سازی­های کنونی را نیز در راستای نوعی راهبرد پیشگیرانه مبتنی بر اندیشه ضربه اولبر پیکر احزاب کورد دانست و مسلماً هرگاه راهبردپردازان ایرانی به این جمع­بندی برسند که مزیت­های این اقدام بر هزینه­های آن خواهد چربید، بدون توجه به هیچ معیار اخلاقی و حقوقی، دست به اقدام خواهند زد.

اما این سوال مطرح می شود که آیا راهی برای تعدیل نیات و انگیزه­های خصمانه ایران وجود دارد؟ آیا صرف اینکه احزاب کورد خواهان مذاکره و نه جنگ مسلحانه باشند و یا اینکه چشم­انتظار تحولات در داخل و از سوی جامعه مدنی باشند، خواهد توانست مانعی فرا راه نیات خصمانه و  اقدامات تهاجمی ایران باشد؟ تحققاً پاسخ این هر دو سوال منفی است. در مقابل نیات خصمانه دشمن باید بیش از هر چیز، اراده مقابله را به رخ کشید. این اراده هم در شاخو هم در شارباید تجلی یابد. پیش از آنکه به فکر مذاکره بود باید آنقدر توانایی داشت که بتوان بقا و امنیت را حفظ کرد و سپس از  مذاکره یا هر راهبرد دیگری سخن گفت.

پیشتر گفتیم که غالباً نیات و انگیزه­ها به اعمال و رفتارها شکل می­دهند. در عالم سیاست نیز بدین­گونه است. گفتیم که نیات رژیم ایران در رابطه با کوردها تهاجمی و ددمنشانه است و لذا خیال کوردها  و به ویژه احزابی که نمایندگی کوردها را بر عهده دارند، هرگز نباید در مورد مقاصد رژیم کنونی راحت باشد. آن‌ها حتی اگر دیدگاههایی نظیر آنچه در این مختصر نوشتار آمده­اند را بسیار بدبینانه و یا با احتمال وقوع کم تفسیر نمایند، باز هم نباید تصور کنند که احتمال یک اقدام نظامی علیه آن‌ها حتی بیرون از مرزها و در خاک کشوری دیگر، وجود ندارد. حقیقتاً هدف رژیم آن نبوده و نیست که صرفاً احزاب را در خارج از چارچوب سرزمینی کوردستان و پشت مرزها نگه دارد تا جدایی آن‌ها و مردم هر چه بیشتر شود، گرچه حصول به این هدف فی­النفسه برای رژیم خوشایند است اما هدف نهایی نیست. هدف غایی آن‌ها از بین بردن هرگونه توان مقابله در هر نقطه و هر مکانی چه در داخل و چه در خارج است و بارها نیز در راستای حذف مبارزان در خارج از کوردستان کوشیده و اکنون نیز شدیداً بر این نکته تاکید دارند و بی محابا از امکان وارد آوردن ضربه سخن می­گویند.

در چنین فضایی با چنین نیاتی کوردها و احزاب آن‌ها ناگزیرند که فرض را بر بدترین حالت ممکنبگذارند و راهبردهایی بر مبنای این منطق طراحی نمایند. بویژه اولین و مهم‌ترین هدف احزاب باید تضمین بقا و ماندگاری و امنیت خود و ملت‌شان باشد. البته آن‌ها وظیفه دارند و الزامی است که اهدافی دیگر را برای بلند مدت متصور باشند، اما مهم‌ترین هدف آن‌ها باید پاسداری از بقا باشد، چرا که در فقدان بقا اهداف دیگر هیچ معنایی نخواهند داشت. آزموده­های سیاسی سراسر گیتی و منطقه خاورمیانه و خود کوردها نیز نشان می­دهند که عاقلانه­ترین استراتژی بقا، قدرتمند کردن و توانمندسازی خودبه هر شیوه ممکن است. راهکارها و فرمول­های دیگری ممکن است وجود داشته باشند اما بیشینه­سازی قدرتبهترین و آزموده­شده­ترین آن‌هاست و آن بدین دلیل است که همیشه زورمندان و اقویا شانس بیشتری برای بقا دارند. اتفاقاً این امر در مورد کوردها بیش از همه صدق می­کند چرا که با وجود آن همه جنایت و نسل­کشی که علیه آن‌ها انجام شده است، هیچ کس، هیچ نهاد، هیچ سازمان و هیچ موجودیتی در جهان نبوده است که بتواند یا حتی اراده کند که امنیت آن‌ها را تضمین کند. این واقعیت می­تواند هم روایی و مشروعیت و هم واقعبینانه بودن و هم کارآمدی سیاستی چون راسانبه ویژه جنبه پیشمرگانه آن را توجیه نماید. سخن آشکار است: در جایی که ماندگاری و بقا در در معرض تهدید و مخاطره نفی و نابودی قرار دارد، هر اقدامی پیشاپیش موجه و مشروع است. برای حفظ خود و ملت، طرح و اجرای هر سیاستی مجاز است. این قاعده­ای استثناپذیر نیست: دیگران همه چنین می­کنند و ما نیز ناگزیر باید چنین باشیم.

آمادگی نظامی و تلاش برای تقویت توان تدافعی حتی اگر نگوییم بیش از هر سیاست دیگری، حداقل در کنار و موازی با دیگر سیاست­ها یک الزام برای سیاست احزاب کوردی است. می­پرسید چرا؟ می­گویم به این دلیل که ماهیت و سرشت روابط کوردها و دولت­های مرکزی ایران در گذشته و حال همواره مستعد منازعه و جنگ بوده است و هیچ نشآن‌های وجود ندارد که در آینده نیز چنین نباشد. با عطف به این واقعیت، کوردها و احزاب کورد باید برای قدرتمندسازی خود و آمادگی در مقابل هرگونه احتمال و سناریویی از همه منابع و ظرفیت­های خود به منظور بیشینه­سازی قدرت، بهره گیرند. سخنان کسانی مبنی بر پایان دوران پیشمرگه شایسته گوش فرا دادن نیستند.. به همین سان «نترسیدن» و «استقبال» رژیم ایران از سلاح کوردی و خشنودی رژیم ایران از حرکت نظامی کوردها هم افسآن‌های بیش نیست. هیچ اشغالگری از مقاومت مردم تحت اشغال، آن هم به شیوه نظامی خشنود نخواهد شد، به ویژه اگر آن حرکت مشروعیت دفاعی نیز یافته باشد. بی­شک رژیم ایران از حضور هدفمند پیشمرگه خواهد هراسید. آنچه آن‌ها از آن نمی­ترسند و آن‌ها را خوشحال می­کند، سیاست بی هدف احزاب کورد است. درک این نکته چندان دشوار نیست، تنها کافی است بنگرید که دشمنان چه تلاشی برای شکست آن روش مناسب و نابودی پیشمرگه به عمل می­آورند. این نشان می دهد که رژیم ایران از افزایش قدرت به هر میزانی که باشد می­ترسد و تنها قدرت است که خواهد توانست حرص آن رژیم را در ارتکاب جنایات تعدیل نماید. از این رو، تنها یک سیاست نادرست فرصت­های مناسب و در دسترس برای بیشینه­سازی قدرت خود را از دست خواهد داد و در انتظار تغییر نیات، تغییر گفتمان و تغییر رفتار خودبه­خودی طرف مقابل خواهد نشست.

مسیر رویدادها هر چه که باشد، چه احزاب آماج حمله­ای زود هنگام باشند یا نباشند، چه ایران به سازش با آمریکا تن بدهد یا ندهد، در نهایت آنچه احزاب را در موقعیت بهتری قرار خواهد داد، جایگاه برتر آن‌ها از لحاظ قدرت در دسترس و آماده بکارگیری خواهد بود. از این رو تلاش برای فزون­سازی قدرت راهبردی ضروری است و کوردها محکومند که به کسب و انباشت قدرت در حد امکان روی آورند. حداقل به اندازه­ای که رقبا برای نابودی کوردها از خود اشتیاق نشان می­دهند، کوردها نیز باید اشتیاق به بیشینه­سازی قدرت را از خود بروز دهند. سیاست در ایرانی که مشاهده می­کنیم حداقل تا آینده­ای قابل پیش­بینی بر چرخ مفروضات رئالیستی خواهد چرخید و بدون تردید هر چه بر قدرت دولت مرکزی افزوده شود، از ضریب امنیتی کوردها کاسته می­شود. تنها راه حل رجوع به توانمندیهای خود و استفاده بهینه از آن‌هاست. شاید راسانابتکار و گام مقدماتی مناسبی در این زمینه باشد و تقویت هر چه بیشتر آن حداقل می­تواند طرف مقابل را در این اندیشه فرو برد که عملیات پیشگیرانه بدون ترس از تلافیو به بیان خود آن‌ها سیاست بزن و در روبه غایت دشوار خواهد بود.

دیدگاە

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *