توانمندیهای نظامی امریکا
نوشتار حاضر بدون تمرکز بر توان تسلیحات نامتعارف (از جمله تسلیحات اتمی) به طور خلاصه برخی از مقدورات و قابلیت های تسلیحاتی– نظامی متعارف ایالات متحده آمریکا را منعکس می کند. اشاره به این توانمندی ها فی النفسه می تواند پاسخ به این پرسش نیز باشد که چرا در غالب بحرانها و منازعات بین المللی نگاه ها متوجه حضور نظامی آمریکا می شود و یا چرا آمریکا قادر به مداخله (غالبا موفقیت آمیز) در اکثر بحرانهای منطقه ای/ بین المللی بوده است.
اساسا اگر بتوان در هژمونی و تفوق آمریکا در زمینه هایی مانند ایدئولوژی و یا اقتصاد تردید داشت و رقبایی قدرتمند برای آن در نظر گرفت، اما در زمینه نظامی چنین تردیدی نمی تواند عاقلانه و موجه باشد. در واقع بدون چالش ترین نقطه قوت ايالات متحده مربوط به حوزه نظامي و فناوريهاي اين حوزه مي باشد. نيروي نظامي اين کشور، بزرگ ترين نيروي نظامي جهان نيست؛ اما از نظر قدرت قوي ترين آن مي باشد. آمريکا با 4/1 ميليون نفر نيروي انساني بسيار کمتر از چين (دو و نيم ميليون نفر) نيرو دارد. برتري نظامي اين کشور به دليل برخورداري از فناوريهاي پيشرفته است که آن را«انقلاب در امور نظامي» مي گويند. برتري در فناوريهايي نظير تجهيزات راداري، رديابي از راه دور، جنگ افزارهاي هدايت شونده دقيق و توان آتش بالا از راه دور، موجب شده است که کسب پيروزي قاطع در زمان کوتاه و با حداقل تلفات، دست کم در جنگ هاي منطقه اي ميسر شود. بمبارانهاي موفقيت آميز در کوزوو در سال 1999، حمله به افغانستان در سال 2001 و سرنگوني سريع حکومت بعث در عراق 2003، مهارت و سرعت عمل نيروهاي آمريکا را نشان داد.
هم اکنون هزينه نظامي آمريکا حدود نيمي از هزينه هاي نظامي جهان را شامل مي شود. اين کشور داراي قدرتي فراگير و همه جانبه است و به نظر می رسد هيچ کشوري ياراي مقابله با آن را ندارد. پايگاه هاي نظامي آن در سراسر جهان گسترده شده و نيروي نظامي آن همانند امپراتوري هاي تاريخي از توان و تحرک کافي براي اقدام در سراسر جهان برخوردار است. وزارت دفاع آمريکا در سپتامبر 2001 اعلام کرد که حداقل 725 پايگاه نظامي خارج از خاک ايالات متحده دارد. اما در واقع شمار اين پايگاه ها بيش از اين تعداد است، چرا که برخي ازآنها به صورت اجاره اي هستند. به نظر می رسد در عصر حاضر، آمريكا تنها کشوري است که قادر به پياده کردن نيروي نظامي و انجام و حفظ عمليات رزمي، دور از سرزمين اصلي خود مي باشد. چنانکه می دانیم پس از فروپاشي شوروي، ايالات متحده به صورت گسترده از اين توانمندی نظامي خود براي مداخله در مناطق مختلف و یا پايان دادن به منازعات بين دولتي و درون دولتي استفاده کرده است و به رغم اعتقاد به کاهش اهميت نيروي نظامي، در سالهاي پس از جنگ سرد اما اين کشور در بيش از يکصد کشور جهان عمليات انجام داده است که حدود چهل و هشت مورد در مداخله نظامي جای می گیرند. این در حالی است که در سراسر دوران جنگ سرد، مداخلات نظامي اين کشور از 16 مورد فراتر نرفت. جالب آنکه بسياري از اين دخالت ها– همچون عمليات نظامي در سومالي، هائيتي، بوسني وکوزوو– در مناطقي انجام گرفته که به طور سنتي در حاشيه منافع ايالات متحده قرار داشتند.
پيمانهاي نظامي و همکاري امنيتي به ظاهر بخشي از ساختار قدرت جهاني آمريکا را تشکيل مي دهد؛ ساختاري که اغلب دولت هاي فاسد و متزلزل را به منظور تحقق نفوذ اين کشور، حمايت و تقويت مي کنند. البته (در مقابل) دولت ها نيز از انعقاد قرار داد و پيمانهاي امنيتي با ايالات متحده بهره مند شده اند. اما سازمان آتلانتيک شمالي (ناتو) بزرگ ترين نهاد نظامي در دوره پس از جنگ دوم جهانی است که با هدايت و رهبري آمريکا به وجود آمده و در برقراري موازنه و ثبات در طول 60 سال گذشته، نقش مهمي ايفا کرده است.
همچنین ايالات متحده براي توسعه قابليت ها وتوانايي هاي يک قدرت بزرگ در خشکي و در روي دريا در موقعيت تاريخي منحصر به فردي قرار دارد. خود اتکايي آن بر پايه هاي مطمئني استوار است . چنانکه در بالا گفتیم تدارک و قابليت اعزام نيرو در هيچ کشوري به ميزاني که امروزه ايالات متحده از آن بر خوردار بوده و به همه نقاط جهان دسترسي دارد، نخواهد رسيد. اين برتري نظامي مبتني برکارايي نيروهاي نظامي تحصيلکرده و آموزش ديده، نظريه هاي نظامي مناسب و نيز تجهيزات نوين است. با اينکه فناوري، يک نيرو بخش اساسي است، اما تنها يکي از اجزاي توانايي هاي نظامي را تشکيل مي دهد. توان نظامي چيزي بيش از مجموع توانايي هاي مختلف نيروهاي مسلح يا ميزان بودجه دفاعي است. موفقيت هاي بازرگاني ايالات متحده نيز اين کشور را درگسترش سيستم هاي اطلاعاتي و فرماندهي و يکپارچه کردن سيستم ها و مديريت اطلاعات پيشتاز نگاه داشته است. بازسازي دائم نيروهاي نظامي، تقويت وآمادگي آنها نيز همواره در دستور کار مقامات آمريکا قرار داشته است. هم اکنون ارتش بشدت و با سرعت بسيار بالا در حال مدرنيزه شدن است و اين موضوع مي تواند با سازماندهي جديد لشکرها جهت انطباق با سلاح ها و سيستم هاي جديد توام باشد. چرخه استفاده از دستاوردهاي جديد تسليحاتي در وزارت دفاع به طور متوسط نه سال است اين در حالي است که پيشرفت هاي فناوري رايانه هر دو از ده تا 18 ماه يکبار، نسل جديدي از تجهيزات را توليد مي کند و اين دو خط به صورت فزاينده اي از يکديگر دور مي شوند. ايالات متحده با تلاشهاي فراوان در صدد است اين خطوط را به هم نزديك سازد.
ناو هواپيما بر يو اس.اس آيزنهاور آمريکا با دارا بودن دوازده ناو هواپيمابر بزرگترين نيروي دريايي جهان را داراست. از نظر هزينه، هزينه دفاعي آن کشور چندين برابر هزينه نظامي همه دشمنان بالقوه آن کشوراست. گرچه هزينه هاي دفاعي روسيه به عنوان مهمترین رقیب نظامی واشنگتن از 1991 تاکنون، 77 درصد کاهش داشته، ولي بودجه نظامي آمريکا حتي از دوران سياست هاي ميليتاريستي ريگان به هنگام جنگ سرد نيز بيشتر شده است. بودجه نظامي اين کشور در اين سالهای اخیر نيز همواره روبه فزوني داشته است. بودجه نظامي که در سال 2000 حدود 281 ميليارد دلار بود، تحت تاثیر تهاجم به افغانستان و عراق در کمتر از شش سال به 7/528 ميليارد دلار رسيد که به تنهايي 46 درصد هزينه هاي نظامي جهان را شامل مي شد. تا سال 2007 هشتاد ميليارد دلار هزينه سالانه آمريکا در عراق بود که عمدتاً (و نه کلا) از سوي خود اين کشورتامين مي شد. این آمار نشان می دهد که آمریکا در دو دهه اخیر بيش از مجموع هزينه هاي نظامي همه قدرت هاي بزرگ و حتي متحدين خود (ژاپن، آلمان، فرانسه، انگليس، ايتاليا، روسيه و چين) بودجه نظامي داشته است. این بدان معناست که اگر چه جنگ سرد پايان يافته است ولي هزينه هاي دفاعي آمريکا در همان حدود زماني جنگ سرد باقي مانده و هزينه هاي مشابه ديگر کشورها صرفنظر از متحد يا غير متحد در برابر آن ناچيز به حساب مي آيد و اين واقعیت ها آمريکا را از نظر جهاني در موقعيت و جايگاهي قرار مي دهد که برتری اش اجتناب ناپذير مي شود.
در زمینه عملیاتی آمريکا بهترين نيروي رزمي متعارف و پييچيده ترين تجهيزات و سطح آموزش را در جهان دارد و ظاهرا هيچ کشوري نمي تواند در يک جنگ متعارف با آمريکا پيروز بيرون آيد. مداخله آمريکا در کشورهای مختلف در مناطق جداگانه، خاطره ناخوشايندي را از تفاوت قابل ملاحظه بين آمريکا و ديگر کشورها از نظر ظرفيت اطلاعاتي، تکنولوژي دفاعي و توانايي انتقال و عرضه نيرو براي حتي نزديک ترين دوستان آمريکا به جاي گذاشته است (کوزوو بهترین مثال برای این ادعا است). پس از واقعه يازده سپتامبر نيز به دليل همين برتري قدرت نظامي آمريکا، بار ديگر اين کشور در مقام پرچم دار و سردمدار هم پيماني هاي جديد جهاني درکانون سياست هاي بين المللي قرار گرفت. شکاف بين آمريکا و اروپا پر شد و بار ديگر پيمان ناتو را که ماهيتي نظامي دارد، مستحکم نمود. در دوره بوش که ماهیت نظامی آمریکا بیشتر رو شد برخی به این باور رسیدند که واشنگتن در عمل از لحاظ نظامي حتي از جايگاه ابر قدرتي نيز فراتر رفته و به جايگاه «سوپر ابر قدرت» يا «فرا ابر قدرت» رسيده است. درست مانند زمانيكه فريدمن در توصيف قدرت ايالات متحده پس از جنگ دوم گفته بود كه «ديگر نيازي به همکاري متحدانشان در عمليات نظامي جهت پرکردن شکاف هاي موجود در اين وضعيت نداشتند». برتری آمریکا در یک دهه گذشته اثبات نموده است که ايالات متحده توان استفاده يکجانبه از نيروي نظامي را دارا مي باشد و شکاف قدرت نظامي ميان آمريکا و ديگر کشورها بسیار زیاد است. در واقع همين شکاف قدرت، انگيزه اقدامات چند جانبه را از سوي ايالات متحده کاهش مي دهد. همین ميزان قدرت است که اين فرصت را به آمريکا داده است که در غالب بحرانهاي جهان و همچنين در ديگر دولت ها، بخصوص دولت هاي ضعيف دخالت کند.
اگر این سخن هانتينگتون را که زمانی گفته بود « هم اکنون نياز به آن نيست که در جستجوي قدرت براي خدمت به آرمان هاي آمريکا بود، بلکه نياز به آرمان هايي براي چگونگي کاربرد قدرت آمريکا در ميان مي باشد» اغراق بدانیم اما در این سخن که آمریکای امروز از برتري غير قابل مقايسه در طول تاريخ بشري از نقطه نظر نظامي برخوردار است نباید تردید نمود. چنانکه گفته شد اين قدرت نظامي چه از نظر بودجه و چه از نظر عملکردي و چه از لحاظ تکنولوژیکی قابل مقايسه با ديگر کشورها نيست.
پیش بینی می شود که برتري کلي آمريکا در فناوري نظامي و ديگر امور مربوط به آن در ربع قرن آينده همچنان پايدار باقی بماند. اين امر، مستقيماً به ميزان بودجه پژوهشي توسعه نظامي اين کشور بستگي دارد، اين بودجه تا قبل از تهاجم به عراق مبلغ سي و دو ميليارد دلار را در پژوهش وتوسعه نظامي تشکيل مي داد و اينک دليلي ندارد که اين روند دچار تغييري اساسي شده باشد. به علاوه، چون هزينه هاي پژوهش و توسعه به طورکلي از دولت به صنايع استحاله يافته وسرمايه گذاري بخش خصوصي در پژوهش وتوسعه نيز رقم شايان توجهي است، برتري ايالات متحده در دو دهه آینده همچنان حفظ خواهد شد.
#
جهت مطالعه جزییات بیشتری از ظرفیت های نظامی ایالات متحده که به صورت کلی در بالا بدانها اشاره شد به چند منبع فارسی زیر نگاه کنید:
کتاب:
ايکنبري، جي. جان(1383). هژموني آمريکا در قرن بيست و يک، تنها ابر قدرت؛ مترجم عظيم فضلي پور، تهران: انتشارات قصيده سرا، چاپ دوم.
جانسون، چالمرز(1384). مصائب امپراتوري؛ امپرياليسم نظامي آمريکا در قرن 21، مترجمان عباس کاردان و حسن سعيد کلاهي خيابان، موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات ابرار معاصر تهران،چاپ نخست.
دهمشگي، جلال و همکاران (مترجمان1383). استراتژي امنيت ملي آمريکا در قرن بيست و يک21، تهيه شده کميسيون تدوين استراتژي امنيت ملي آمريکا، موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين المللي ابرار معاصر تهران، چاپ چهارم، مترجمان چاپ چهارم.
ويتکوف، يوجين آر. و جيمز. مک. کورمک(1381). سرچشمه هاي دروني سياست خارجي آمريکا، ترجمه جمشيد زنگنه، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت امور خارجه، مرکز چاپ و انتشارات تهران.
فريدمن، لارنس(1386). بازدارندگي، مترجم: فريبا پاليزي، نشر مهارجر، چاپ اول .
مقاله:
اميني، آرمين (1385). «سياست خارجي روسيه و ثبات هژمونيک»، ايراس، ماهنامه تحولات روسيه، آسياي مرکزي و قفقاز، شماره شانزدهم ، دي.
جوف، جوزف(1383). « چالش با تاريخ و نظريه ها: ايالات متحده آمريکا آخرين ابر قدرت باقيمانده»، صص 231-267.
حسيني اسفيدواجاني، مهدي(1384).« پيامدهاي برنامه هسته اي ايران در روابط ايران و آمريکا»، اطلاعات سياسي–اقتصادي، شماره 219-220،آذر و دي، صص40-57.
دهشيار،حسين(1381).« 11 سپتامبر، ساختار نظام بين الملل و هژموني آمريکا»، فصلنامه مطالعات راهبردي، سال پنجم، شماره 3-4 پياپي،، پاييز و زمستان،صص729-738..
عباسي، مجيد (1385).«رويکرد آمريکايي: ايران هسته اي و امنيت بين الملل»، پژوهشنامه امنيت بين الملل و تروريسم، تهران: معاونت پژوهشهاي روابط بين الملل، مرکز تحقيقات استراتژيک،ارديبهشت.
يزدان فام، محمود (1385).«ديدگاه هاي متعارض در مورد نقش آمريکا در جهان»، فصلنامه مطالعات راهبردي،شماره 33، پاييز .
هرسيج، حسين و مجتبي تويسرکاني(1386). «امنيت مشاع در خليج فارس»،اطلاعات اقتصادي–سياسي،سال بيست و يکم ، شماره يازدهم و دوازدهم ، مرداد و شهريور ،صص14-29.
و همچینین این منابع انگلیسی:
Ikenbery,G.johan.(2003)”Is American Multilateralism In Decline?”,Perspectives On Politics,NO3,PP:533-555.
Posen,Barry.R.(2003). “Command Of the Commons:The Military Foundation of U.S Hegemony”, The MIT Press Journals,pp4-46, Available at:
http://belfercenter.ksg.harvard.edu/files/posen_summer_2003.pdf
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.