کردهای سوریه: جستجوی منافع در وضعیت آنارشیک

به نظر می رسد که هم اکنون روند تحولات، وقایع و رویدادها در صحنه داخلی سوریه  بسیار شبیه آن چیزی است که کارشناسان امور سیاست و روابط بین الملل از آن با عنوان وضعیت آنارشیکنام می برند. آنارشی(Anarchy)  در صحنه سیاست بین الملل به معنای متعارف و رایج آن یعنی بی نظمی، بی قانونی و در یک کلام قانون جنگل به کار گرفته نمی شود هر چند که در مواردی سوریه امروزی به این وادی نیز گام نهاده است. آنارشی خود نوعی نظم است که به رفتار واحدها شکل می دهد و بدین معناست که هیچ اقتدار مرکزی و بالایی که به شیوه ای مقتدرانه قادر به ایجاد نظم باشد و یا به شیوه ای مسالمت آمیز قادر به حل و فصل اختلافات و منازعات میان واحدهای مختلف باشد، وجود ندارد. پس بهترین واژه برای تعریف آن بی سریاست. یعنی سری بالای سرها وجود ندارد. در روابط و سیاست بین الملل این تعریف برای شناساندن ماهیت نظم میان دولت ها بسیار به کار گرفته می شود. واضح است که در نظام بین الملل بر خلاف صحنه داخلی کشورها که دارای نظم سلسله مراتبی بوده و سازمان حکومتی با استفاده از نهادهای تابعه به اداره نظم و حل و فصل اختلافات می پردازد، در عرصه بین الملل هیچ اقتدار مرکزی وجود نداشته و فاقد نظم سلسله مراتبی است. در این عرصه دولت ها خود را پاسخگوی هیچ اقتداری نمی دانند و هر یک خود را با دیگری برابر و دارای استقلال رای و مرجع اقتدار می دانند. مهمترین رفتاری نیز که در صحنه آنارشیک از سوی هر یک از واحدها در پیش گرفته می شود پیگیری منافع خود و کسب و افزایش قدرت به ضرر دیگر واحدها است. در این راستا منافع هم می توانند به طور مستقل به شیوه خودیاری(Self-helping) یا قرار گرفتن در کنار واحدهای دیگر پی گرفته شوند.

امروزه صحنه داخلی سوریه شباهت های بنیادینی به این وضعیت دارد. تحققا دیگر نمی توان حکومت مرکزی به رهبری بشار اسد را یک قدرت فراگیر و دارای توان تاثیرگذاری بر دیگر گروههایی دانست که هریک بخشی از خاک آن کشور را در دست گرفته اند. هر یک از این گروهها خود را به مثابه یک دولت دانسته و نیروی نظم دهنده ای ماورای خود احساس نمی کنند و هر یک خود را مرجع و کانون اقتدار می دانند. همچنین، هر یک از گروهها با حمایت یا بدون حمایت بازیگران خارجی در پی کسب و افزایش قدرت و نفوذ خود به زیان طرف مقابل هستند. آنها همچنین منافعی(مشروع یا غیر مشروع) را نیز همراه با دامنه آن منافع برای خود تعریف کرده اند و چنانکه تاکنون نشان داده اند حاضرند برای دستیابی به این منافع از هر وسیله ای بهره برده و به هر اقدامی متوسل شوند. حاصل آن کشته شدن حدود یکصد هزار نفر در این کشور بوده است. با این وجود، تاکنون تمامی فرمولهای داخلی برای پایان دادن به چنین وضعیتی با شکست مواجه شده و تلاشهای خارجی نیز برای استقرار صلح و آشتی و پایان دادن به درگیری ها از طریق گفت و گو و سازش راه به جایی نبرده اند.

مهمترین دلیل خاتمه نیافتن چنین وضعیتی و این عدم سازش را می توان در اهداف و منافع تعریف شده گروههای مختلف یعنی نیروهای دولتی بشار اسد، ارتش آزاد، گروههای اسلامگرا، گروههای تندرو و کردها دانست. همین تفاوت در منافع باعث شده است که خواست ها و در نتیجه رفتارهای آنها دارای تفاوت های اساسی باشد. بشار به دنبال بازتجدید قدرت خود و بیرون راندن مخالفان از مناطقی است که آنها را از دست داده است. گروههای مخالف نیز خود چند دسته بوده و گروهی حداقل در بیانه های خود بر آزادی و حقوق شهروندی در سوریه پسااسد سخن می گویند و گروهی نیز بر علم نمودن حاکمیت اسلامی تاکید می نمایند. در این میان به نظر می رسد که کردها نیز به دنبال تثبیت موقعیت خود و حفظ دستاوردهای خویش و دستیابی به حقوقی هستند، که طی سالیان متمادی به شیوه ای مستبدانه و نامشروع از آنها سلب شده است. تمامی اظهارات رهبران احزاب کرد و عملکردها و رفتارهایشان بیانگر دستیابی به چنین منافع و اهدافی است.

با این وجود مطالبه حقوق جمعی کردها و نیز قدرتیابی آنها تاکنون با مخالفت اکثر گروهها مواجه شده است. در همین راستا این مخالفت ها در روزهای اخیر از حالت بیانی و اعلامی فراتر رفته و برخی گروههای تندرو کردها را آماج شدیدترین حملات خود قرار داده  و بسیاری از غیر نظامیان و زنان و کودکان کرد را به اسارت گرفته یا به فجیع ترین طرق کشته اند. این اقدامات در حالی است که کردها مکررا اعلام کرده اند که صرفا در پی دستیابی به حقوق خود بوده  و  نیات خصمانه ای و تجاوزگرانه ای نسبت به دیگر طرفها ندارند. اما این امر نتوانسته است مخالفان را راضی نموده و در نتیجه کردها را از تهدید دیگر گروهها ایمن سازد. جالب آنکه در خارج نیز کمتر کشور، گروه  و سازمانی پیدا شده اند که به طور جدی حملات به غیر نظامیان کرد را محکوم کنند. بنابراین، این سوال مطرح می شود که در چنین وضعیتی وظیفه کردها و احزاب کرد قدرتمند در کردستان سوریه چیست و چگونه می توانند به بهترین وجه بقا، امنیت و منافع خود را حفظ کنند؟

به نظر می رسد که اولین، عمده ترین و مهمترین الزام کردها که البته تاکنون نیز به طور موفقیت آمیزی در این مسیر حرکت کرده اند این است که خود را به طور جدی درگیر منازعه با گروههای مختلف نکنند. این بدان دلیل است که عمده ترین وظیفه آنها در لحظه کنونی تقویت پایه های قدرت خود در داخل و از میان بردن اختلافات میان گروههای مختلف کرد است. با این حال، درگیر نشدن با گروههای دیگر به معنای در پیش گرفتن سیاست انفعالی و یا سکوت در مقابل خرابکاریها و تجاوزات دیگران نیست. بلکه منظور این است که کردها آشکارا و از لحاظ عملی به حمایت از گروهی نپردازند. اتفاقا از جنبه تدافعی کردها باید برای پاسخگویی به هرگونه تهدید و تجاوز از سوی گروههای دیگر آمادگی قاطع داشته باشند. اگر تاکنون تردیدی وجود داشت اما وقایع چند روز گذشته کاملا آشکار ساخت که گروههای تندرو نیات خصمانه و انگیزه های شرورانه ای نسبت به کردها دارند. این امر در صورتی خطرناک تر و هراسناک تر خواهد شد که آن گروهها قدرت کافی و فرصت لازم را در آینده به دست آورند و در آن صورت به طور حتم این نیات شرورانه به رفتار تهاجمی آنها در قبال کردها شکل خواهد داد و بقا و امنیت آنها را به مخاطره خواهد انداخت. در واقع زور آزمایی کنونی هشداری برای جنگ محتوم نهایی است که چنانچه فرصت یابند لحظه ای آن را به تعویق نخواهند انداخت. کردها باید توجه کنند که بقا که مهمترین هدف هر گروه سیاسی است در صورتی امکانپذیر است که قدرت متناسب تدافعی برای حفظ بقا وجود داشته باشد. پیگیری دیگر منافع تنها در صورت برآورده نمودن هدف اولیه یعنی بقا و امنیت امکانپذیر است. بقا و امنیت کردها به عنوان مهمترین اهداف قابل چانه زنی نیستند و اینکه گروهی که قصد آسیب زدن و یا تهدید بقا و امنیت را دارند دارای چه ایدئولوژی ای هستند، آزادی خواه و دموکرات هستند یا مستبد، کافر هستند و یا مسلمان چندان مهم نیست و در درجه چندم اهمیت قرار دارد. نکته مهم این است که کردها باید دو دست قدرتمند داشته باشند. دستی برای فشردن دست دوستانی که با کردها اهداف یکسان داشته و به منافع آنان آسیبی نمی زنند و دستی برای شکستن دست دشمنانی که برای آسیب زدن به منافع و خدشه دار نمودن امنیت کردها دراز می شود.   اگر چه بیان این سخن ممکن است به مذاق برخی خوش نیاید اما واقعیت است که در عرصه سیاست کردها نباید خود را درگیر انتخاب میان گزینه هایی کنند که دارای اهمیتی قابل ملاحظه ای نبوده یا در درجه دوم اهمیت قرار دارند. همانطور که دیگر گروهها نیز به همین شیوه رفتار می کنند و انتخاب خود را انجام داده اند. به عبارت دقیقتر، در عرصه عمل کردها ملزم به انتخاب میان هیچ یک از ایدئولوژی ها، مکاتب و اهداف دیگر بازیگران نیستند. آنها نه در پی براندازی دارلکفر هستند و نه متعهد به تاسیس دارالسلامبلکه احزاب کرد تنها یک گزینه تحمیلی و مسئولیت اخلاقی  دارند و آن حفظ امنیت شهروندان کرد و حفظ دستاوردها و منافع تاکنونی است. اساسا منافع جمعی کردهاباید چراغ راهنمای احزاب حاضر در کردستان سوریه و برانگیزاننده و تعیین کننده رفتار آنها باشد. همین منافع هستند که دوست و دشمن را در نهایت مشخص خواهند کرد. ممکن است در این رستا منافع از طریق قدرت داخلی و توان خود کردها برآورده شوند و یا تهدید مقابل آنقدر گسترده باشد که کردها را به همراهی با طرف های دیگر وادار سازد و مجبور شوند در طیفی قرار گیرند که موجب بروز اعتراضات ساده لوحانه ای از سوی منتقدان شود. اما برای موفقیت نهایی و برآورده نمودن منافع نباید آن صداها را زیاد جدی گرفت. هدف کسب خشنودی و رضایت یا  کاستن از ناخشنودی و نگرانی هیچ کس نیست. بلکه هدف حفظ بقای کردها و پیگیری منافع در صحنه آنارشیک و عرصه بی رحمانه سیاست سوریه است و در وضعیت موجود که تهدید از هر سو سر بر می آورد هر اقدامی برای تامین بقا و امنیت از جانب کردها مشروع جلوه خواهد یافت. نهایت اینکه احزاب کرد باید پاسخگوی کردها و منافع مورد اجماع آنها باشند و نه دیگر گروهها و یا ایدئولوژی ها و پیروان آنها.

دیدگاە

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *