سیستم های دفاع ضد موشکی و مسابقه تسلیحاتی
▪ بیان رخداد:
ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی عضو سازمان نظامی ناتو ادعا می کنند که با نوعی از تهدید مواجه هستند که از تعامل میان افراط گرایی و فناوری سرچشمه می گیرد. از نظر آنها برخی از قدرت های نوظهور موشکی که دارای فناوری تولید و پرتاب موشک های میانبرد و دوربرد هستند خاستگاه و ایجاد کننده چنین تهدیداتی بوده و در آینده نزدیک خواهند توانست خاک ایالات متحده و یا متحدین آن کشور در اروپا را مورد هدف قرار دهند. از این رو واشنگتن به همراه دوستان خود در ناتو، به بهانه مقابله با چنین تهدیدات بالقوه ای در پی ایجاد، گسترش و تقویت سیستم های دفاع ضد موشکی در مناطق مختلف جهان برآمده اند. آنها استدلال نموده اند که تکنولوژی های موجود این ظرفیت را ایجاد نموده است که بتوان هرگونه موشک پرتابی از سوی مهاجمان را در یکی از مراحل پرتاب اولیه، مرحله میانی و یا مرحله پایانی رهگیری نموده و مورد اصابت قرار داد. همچنین آنها این ادعا را نیز مطرح کرده اند که به واسطه توان بالای بازدارندگی این سیستم ها، کشورهای مهاجم از هرگونه حمله بازداشته شده و چون اطمینان می یابند که موشک های تهاجمی آنها توان نفوذ به خاک ایالات متحده و دوستان آن را ندارد، دلسرد شده و به دنبال تسلیحات موشکی نخواهند رفت. از دیدگاه آنها همین عامل باعث می شود که که انگیزه دستیابی به موشک و در نهایت مسابقه تسلیحاتی میان کشورها از میان برود. اما مقاله حاضر استدلال می کند که سیستم های دفاع ضد موشکی نه تنها رقابت تسلیحاتی را کاهش نمی دهد، بلکه برعکس گسترش این سیستم ها یکی از محرک های اصلی تشدید مسابقه تسلیحاتی است.
واژگان کلیدی: سیستم دفاع ضد موشکی، مسابقه تسلیحاتی، کشورهای دارای توان موشکی
▪ تبیین رخداد:
سیستم دفاع ضد موشکی سیستمی است که با استفاده از سیگنال رادارهای پیشرفته زمینی و مداری، جهت حرکت موشک هایی را که در حیطه فعالیت آن پرتاب می شوند تعیین کرده و در صورتی که پیش بینی شود این موشک ها خاک آمریکا (یا هر یک از اهداف تحت پوشش سپر دفاع موشکی) است، با استفاده از موشک های رهگیر آن ها را هدف قرار داده و در آسمان به پودر تبدیل خواهد کرد. اما ساخت این پروژه جنجال برانگیز که امروزه افکار عمومی سراسر جهان را به خود مشغول داشته، پدیده جدیدی نبوده و تلاش های واشنگتن برای ایجاد سامانه ای ضد موشکی که بتواند از خاک این کشور در مقابل حملات موشکی احتمالی تصادفی و یا عمدی از جانب دیگر کشورها به خاک این کشور محافظت کند تقریبا به سالهای بعد از جنگ جهانی دوم باز می گردد. یعنی می توان گفت برنامه دفاع موشکی از زمان برنامه های موشکی نازی ها در آلمان در جنگ جهانی دوم، که شامل طرح هایی برای ساخت نخستین موشک بالستیکی بین قاره ای (ICBM) بود، آغاز شده است. در آن زمان آلمانها دارای مرکز تحقیقاتی «پینامون» بودند که موفق به اختراع موشکی در تابستان ۱۹۴۰ شدند که در طول جنگ آن را علیه انگلستان از خاک فرانسه ی اشغال شده به کار میبردند که با پشت سر گذاشتن کانال مانش به خاک انگلستان اصابت میکرد. مخترع موشک «فون براون» آلمانی بود و اولین موشکها VI و VII نام داشتند. آگاهی از این طرح های آلمان موجب شد که نیروی هوایی ارتش ایالات متحده، مطالعات بلند مدتی را در مورد دفاع موشکی ای که بتواند موشک های بالستیک پرتاب شده را نابود کند، شروع نمایند. بنابراین، آمریکا «تحقیق و تفحص» در مورد سیستم موشک های ضد بالستیک را از اواخر دهه ۱۹۴۰ تعقیب نموده است. اگرچه از لحاظ عملی در این دهه هیچگونه طرح عملیاتی به مرحله بهره برداری نرسید اما فکر ایجاد «طرح سپر دفاع موشکی» در اساس به این برهه تاریخی باز می گردد.
به دنبال مرحله تحقیق و پژوهش، تلاش «عملی» برای استقرار سامانه ای جهت مقابله با تهدیدات موشکی اولین بار در دهه ۱۹۵۰ آغاز شد. در در طول این دهه تلاش شوروی برای توسعه موشک های دوربرد با پیشرفت های آمریکا در زمینه دفاع موشکی همزمان شد. در سال ۱۹۵۷، اولین موشک های بالستیک بین قاره ای تولید شدند و شوروی اقدام به آزمایش آنها نمود. در ماه اوت خروشچف اعلام نمود که این موشک ها قادرند بار اتمی خود را در فاصله هزاران کیلومتر بر زمین بگذارند. در همان سال مسکو ماهواره ی «اسپوتیک» را نیز با استفاده از چنین موشکی به فضا پرتاب کرد. از این رو، با آگاهی از آسیب پذیری ایالات متحده اندیشه پدافند موشکی که در دهه چهل پا گرفته بود، به مراحل عملیاتی نزدیکتر شد. آمریکای وحشت زده دیگر نمی توانست خود را جزیره ای دور از دسترس بیگانگان بپندارد چرا که اتحاد جماهیر شوروی می توانست خاک آمریکا را با موشک های بالستیک میان قاره ای نشانه بگیرد. پس از آن، دولت آمریکا برای دفاع و حفاظت از سرزمین خود در برابر موشک های دشمن به آزمایش و استقرار طرح های گوناگونی در زمینه بر پا کردن سامانه پدافند ضد موشکی پرداخت.
از دهه ۱۹۵۰ تا پایان جنگ سرد تلاش های دفاع موشکی آمریکا در قالب طرح هایی چون نایک–ایکس، نایک زئوس، سیستم سنتینل، سیستم Safeguard و برنامه ابتکار دفاع استراتژیک ریگان نهادینه شد. اما هیچ یک از این سیستم ها در نهایت نتوانستند که به مرحله عملیاتی کامل برسند. دلایلی برای این عدم موفقیت در دوره جنگ سرد وجود داشت. مهمترین دلیل این بود که راهبرد امنیتی–نظامی حاکم بر دوره جنگ سرد، استراتژی “بازدارندگی مبتنی بر تخریب متقابل” بود و ایالات متحده به دلیل اطمینان از توان ضربه دوم شوروی به استمرار این استراتژی متعهد بود. بازدارندگی بدان معنا بود که کشور می بایستی دارای آنچنان زرادخانه هسته ای وسیع باشد که پس از مواجه با ضربه اول، آنقدر توانایی داشته باشد که بتواند کشور مهاجم را با تلافی هسته ای همه جانبه روبه رو سازد. پس مهاجم بالقوه با آگاهی بر این فرضیه از توسل به ضربه نخست هسته ای خودداری می کند. این چارچوب استراتژیک و دستیابی به امنیت نسبی، از نظر طراحان نظامی آمریکا جوابگو بود و ایالات متحده حداقل تا اواخر جنگ سرد در تلاش برای گریز از نابودی هسته ای به ابزار دفاع موشکی تنها به مثابه یک ابزار حفظ توان ضربه دوم و کاهش آسیب پذیری از جانب موشک های هسته ای و دوربرد اتحاد جماهیر شوروی می نگریست و جاه طلبی زیادی نداشت. در نهایت نیز به دلیل تعهد هر دو کشور به این استراتژی، آنها در می ۱۹۷۲ با انعقاد پیمان معاهده ضد موشک های بالستیک(ABM) سعی کردند که از گسترش سامانه های ضد موشکی جلوگیری نمایند. این معاهده به این کشورها اجازه می داد که تنها یک سپر موشکی برای محافظت از پایگاه های استراتژیک پرتاب موشک(به دلیل حفظ توان ضربه دوم) ایجاد کنند. این پیمان موجب شد که طرح های ضد موشکی چندان جنجال برانگیز نباشند و تاکید بر آنها حتی مخالفت هایی در داخل آمریکا و کنگره این کشور بر می انگیختند.
اما فروپاشی دیوار برلین و زوال کمونیسم، ظهور محیط امنیتی نوین همراه با تفوق هرچه بیشتر ایالات متحده آمریکا و کاهش تهدیدات موشکی رقیب دیرینه جنگ سرد نه تنها نقطه پایانی بر توسعه سیستم های دفاع ضد موشکی نبود، بلکه ایالات متحده با انگیزه بیشتر و استدلالات مختلف به گسترش این سامانه ها حتی در خارج از مرزهای سرزمینی اقدام نمود. سرمایه گذاری و تقویت طرح هایی نظیر استقرار سیستم دفاع در برابر حملات محدود(بوش پدر)، دفاع ملی موشکی چند مرحله ای(کلینتون)، لغو یکجانبه پیمان ضد موشک های بالستیک ABM و تلاش برای استقرار سامانه های ضد موشکی در شرق اروپا از سوی جورج واکر بوش، طرح دفاع موشکی با همکاری ژاپن و ناتو و گسترش سامانه های جدید به خلیج فارس و ترکیه به رهبری اوباما همگی تحولات عمده ای هستند که در دو دهه اخیر محیط امنیتی نظام بین الملل را تحت تاثیر قرار داده اند.
ایالات متحده که در چند سال اخیر و خصوصا در دوره ریاست جمهوری اوباما سعی کرده است با وارد ساختن متحدین خود به روند استقرار و گسترش این سامانه ها مشروعیتی برای آنها کسب نماید، مانند روسای جمهور پیشین مهمترین دلیل ایجاد این سیستم ها را مقابله با تهدید کشورهای موشکی نوظهور و یا به اصطلاح شرور(به زعم آنها) عنوان می کند و با این استدلال که آمریکا در دهه آتی با مخاطرات و تهدید چنین کشورهایی رو به رو است سعی در گسترش این سامانه ها به مناطق خارج از سرزمین خود و نواحی مختلف جهان نموده است.
از دید رهبران آمریکایی و نظامیان ناتو کشورهای نوظهور موشکی برخلاف رقیب دیرینه جنگ سرد دارای عقلانیت کمتری در رفتار در هنگامه بحران بوده و آستانه ریسک پذیری آنها زیاد بوده و احتمال استفاده آنها از توان موشکی جهت ضربه زدن به منافع واشنگتن و متحدین آن کشور بسیار بالاست. از این رو آنها ادعا می کنند که بازدارندگی سنتی در مقابل چنین کشورهایی جوابگو نمی باشد و نیاز به اقدامات دفاعی گسترده تر می باشد که سیستم دفاع موشکی بهترین گزینه است. آنها همچنین اعلام نموده اند که چون توان دفاعی و بازدارنگی این سامانه ها زیاد بوده و دشمن را از توان وارد آوردن ضربه مایوس و ناامید می کند، بنابراین کشورها به سوی ساخت موشک های میانبرد و دوربرد نخواهند رفت و از میزان شدت رقابت تسلیحاتی در مناطق مختلف جهان کاسته خواهد شد. البته واضح است که چنین برداشتی اشتباه و دور از انتظار است و مرور تجربیات تاریخی روند معکوس آن را نشان می دهند.
برخلاف پنداشت آمریکایی ها، کارشناسان امنیت بین الملل به درستی پیش بینی می کنند که یکی از پیامدهای استقرار این سامانه ها در مناطق مختلف اوجگیری مسابقه تسلیحاتی خواهد بود. در ساده ترین تعریف مسابقه تسلیحاتی رقابت های شدید میان واحدهای رسمی/کشورها با هدف دستیابی به تسلیحات بیشتر است. بدیهی است کشورهایی که خود را هدف چنین سامانه هایی می دانند به مقابله با تهدیدات و پیامدهای نامطلوب منتج از این سامانه ها خواهند پرداخت. تجربه نیز نشان داده است که در عمل و در عرصه سیاست بین الملل همواره رقابتی سخت میان تولید جنگ افزارهای تهاجمی و تدافعی وجود داشته است و برآیند این رقابت، مسابقه تسلیحاتی ای بوده که به گونه زنجیره ای و بی پایان ادامه یافته است.
تسلیحاتی شدن جهان به دلیل استقرار سامانه های ضد موشکی را می توان در چارچوب مفهوم معمای امنیت در مطالعات رئالیستی و در عرصه واقعی سیاست بین الملل بهتر درک نمود. معمای امنیت بدان معناست که یک دولت جهت دستیابی به حدی “مناسب” از امنیت به انباشت تسلیحات روی می آورد و در مقابل دیگر کشورها این کنش خود را تدافعی و صرفا ابزاری در جهت حفظ امنیت خود اعلام می نماید. اما دیگر دولت ها این اقدام را تهاجمی و آن را عملی ناقض امنیت ملی خود خواهند پنداشت و متقابلا به افزایش تسلیحات روی خواهند آورد. ممکن است هیچ کدام از آنها در واقع انگیزه ای تهاجمی نداشته باشند، اما از آنجا که سیاست بین الملل محیطی آنارشیک و بی سر بوده و دولت ها به صورت خودیار عمل نموده و مرجعی برای تفسیر انگیزه ها و پایان دادن به چنین اختلافاتی میان واحدهای رسمی وجود ندارد این چرخه ادامه یافته و معمای امنیت بازتولید خواهد شد.
چنانکه گفتیم آمریکا و ناتو نیز انگیزه خود را از استقرار سامانه های ضد موشکی در سطح جهان، صرفا تدافعی و مقابله با تهدیدات احتمالی از جانب کشورهای نگران کننده اعلام کرده اند. اما به نظر می رسد که این ادعا مورد پذیرش بسیاری از کشورها قرار نگرفته و واکنش آنها نشان می دهد که موتور رقابت تسلیحاتی روشن شده است؛ تحلیل محتوای سخنان و اظهارات کشورهای مخالف که این سیستم ها را به طور مستقیم یا غیر مستقیم ناقض امنیت ملی خود دانسته اند، وقوع چنین واقعیتی را تقویت می نماید. کشورهای قدرتمند جهانی همچون روسیه و چین و جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی در سطح منطقه اعلام نموده اند که برجسته نمودن تهدیدات موشکی صرفا توجیهی برای برتری جویی نظامی آمریکا در صحنه بین المللی است و بدون تردید با آن مقابله خواهند نمود. این امر بدان معناست که حداقل این کشورها در آینده و با توجه به توان ملی به امور نظامی ارزش بیشتری خواهند داد و هزینه بیشتری بابت آن خواهند پرداخت. به این ترتیب نظامی گری و مسابقه تسلیحاتی در سطح بین المللی ظاهر می شود. از آنجا که ایالات متحده تقریبا برنامه نصب این سامانه ها را برای اکثر مناطق در دست بررسی دارد می توان پیامدهای آن را نیز جهانی دانست. درگیر شدن کشورها در این مسابقه تسلیحاتی کمتر به این امر بستگی دارد که این سامانه ها عملا و در حال حاضر توانمندی های آنها را تحت تاثیر قرار می دهد یا نه بلکه پیش بینی آینده ای که در آن توان بازدارندگی آنها با چالش مواجه شود، باعث نگرانی و آمادگی آنها برای برخورد با این سامانه ها خواهد شد. آمادگی در این زمینه نیز به معنای مسلح نمودن خود جهت نفوذ در این سامانه ها و خنثی نمودن توان بازدارندگی آنها خواهد بود.
در این میان مشخص است که بسیاری از نگرانی های کشورهایی نظیر روسیه و چین معطوف به آینده است. در ارتباط با روسیه، هسته اصلی توازن قوای موجود در صحنه بین الملل که توانسته از زمان جنگ جهانی دوم به بعد صلح را در بین قدرت های بزرگ حفظ نماید اتخاذ استراتژی بازدارندگی بوده است. چنانکه گفتیم، در استراتژی بازدارندگی کشور مهاجم هیچ سودی از حمله موشکی یا هسته ای نخواهد برد چرا که رقیب او نه تنها قادر به تحمل ضربه اول است بلکه توان ضربه دوم یا ضربه انتقام جویانه و وارد آوردن خسارتی جبران ناپذیر به او را دارد. از این رو چون بازیگران عقلایی رفتار می کنند بازدارندگی تثبیت خواهد شد و جنگ روی نخواهد داد و صلح پایدار به وجود خواهد آمد. اما امروزه روسیه نگران است که در آینده استقرار سیستم های ضد موشکی، موشک های دوربرد و قاره پیمای این کشور را هدف قرار دهد و استراتژی بازدارندگی بی معنا شود چرا که در این حالت ایالات متحده از حمله انتقام جویانه در امان خواهد ماند. از این رو رهبران مسکو با پیش بینی چنین حالتی اعلام نموده اند که آینده صحنه بین الملل شاهد شروع یک رقابت تسلیحاتی جدید خواهد بود؛ تاکید مکرر آنها و اعلام صریح آنها مبنی بر اینکه گسترش سامانه ها در سطح جهان قراردادهای منع تسلیحاتی را به خطر می اندازد موید چنین واقعیتی است. در این راستا بود که مدودف در پیام سالانه اش به مجمع فدرال روسیه خاطرنشان کرد که عدم توافق درباره مسایل دفاع ضد موشکی می تواند باعث آغاز مسابقه تسلیحاتی تازه ای شود. وی که در آن زمان در صندلی رییس جمهور نشسته بود، متذکر شد: “در دهه آتی ما بر سر این دو راهی قرار خواهیم داشت: یا درباره دفاع ضد موشکی به توافق رسیده و مکانیزم مشترک و تمام و کمال همکاری را ایجاد خواهیم کرد یا در صورت عدم توفیق در رسیدن به توافق سازنده مرحله تازه مسابقه تسلیحاتی آغاز خواهد شد“.
با گسترش هر چه بیشتر سیستم های ضد موشکی در جهان و ورود آنها تا مرزهای تایوان، چین نیز در وضعیتی قرار گرفته که به نظر می رسد چاره ای جز مقابله با این طرح های آمریکایی ندارد. پکن نشان داده است که بخصوص دفاع مطلق از تایوان به واسطه نصب سیستم های ضد موشکی غیر قابل تحمل خواهد بود. در این میان،در کنار گسترش و تقویت تسلیحات متعارف یکی دیگر از راه های مقابله پکن گسترش سریع زرادخانه های اتمی خواهد بود. همین تصمیم کافی است تا شاهد تشدید مسابقه تسلیحاتی متعارف و غیر متعارف در سطحی گسترده تر باشیم. فرض کنید در آینده چین برای آنکه بتواند از حفاظ ضد موشکی عبور کند، شمار کلاهک های اتمی را افزایش دهد. بدون تردید این امر ژاپن را به هراس افکنده و بخصوص هند را که با چین دارای اختلافاتی تاریخی است نگران ساخته و به عرصه رقابت نظامی خواهد کشاند. در چنین حالتی نه واقعگرایانه است و نه دلیلی وجود دارد که پاکستان خارج از این رقابت بماند. چنین حالتی نمود تشدید رقابت تسلیحاتی است و منطقه شرق آسیا تنها یک نمونه است. می توان گفت دیگر سامانه های ایالات متحده در دیگر مناطق مختلف جهان نیز محرکی برای آغاز چنین رقابت های تسلیحاتی و امنیتی خواهند بود. از جمله سیستم نوین پاتریوت در ترکیه می تواند بازیگران مختلفی از جمهوری اسلامی ایران گرفته تا اسرائیل و عربستان را وارد چنین چرخه نامطلوبی نماید. بدیهی است که با توجه به تصمیم ایالات متحده و ناتو مبنی بر گسترش و تقویت این سامانه ها در مناطق مختلف و حتی تلاش برای استقرار سامانه های دریا–پایه در مناطق مختلف آبی، مسابقه تسلیحاتی فقط به کشورهای مذکور محدود نخواهد شد. در مقابل، انگیزه ها و تلاش عملی برای نفوذ در این سامانه ها نیز تقویت و جهانی شده و حتی ممکن است موجب ظهور ائتلاف مخالفان در آینده شود. در نهایت، این پیامدهای زنجیره وار مسابقه تسلیحاتی در صحنه بین الملل مانعی فرا راه امنیت و تهدیدی برای صلح جهانی ایجاد خواهند کرد.
▪ دورنمای رخداد
به نظر نمی رسد که سیستم های دفاع ضد موشکی ایالات متحده آمریکا و ناتو از چنان توانمندی تکنولوژیکی و عملیاتی برخوردار باشند که قادر به ایجاد بازدارندگی مطلق در برابر موشک های بالقوه مهاجم باشند. اما حتی اگر چنین ادعایی پذیرفته شود برخلاف گفته آنها این امر نه تنها موجب تسکین رقابت امنیتی و زوال مسابقه تسلیحاتی نخواهد شد، بلکه انگیزه کشورها را برای یافتن راهکارهای نظامی و شیوه های مطمئن نفوذ و عبور از این سپرها تقویت خواهد نمود. استقرار سامانه های دفاع ضد موشکی موجب نگرانی کشورهای رقیب از حذف توان بازدارندگی آنها شده و در نتیجه تلاش خواهند کرد به سیستم های تهاجمی پیشرفته تری دست یابند. از آنجا که جنگ میان شمشیر و زره همواره وجود داشته و انتظار می رود تا آینده ای قابل پیش بینی نیز این رقابت جریان داشته باشد، پیامد آن تشدید رقابت تسلیحاتی در میان کشورها خواهد بود. مروری بر استراتژی های امنیتی و دفاعی ایالات متحده نشان می دهد که هدف رهبران این کشور ایجاد چتری حفاظتی و جامع در اطراف سرزمین خود و متحدین این کشور است که در آینده هرگونه موشک پرتابی را نابود کند. بدین منظور غالب مناطق حساس جهان به عنوان کاندیدای میزبانی اجزاء این سامانه ها پیشنهاد شده اند و بدین سان می توان پیش بینی کرد که رقابت تسلیحاتی نیز به همین گستردگی ارتقاء و گسترش یابد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.