سه اصل رئالیستی در سخنان مصطفی هجری

مصطفی هجری مسئول اجرایی حزب دموکرات روز ١١ اسفند ماه در سمیناری که از سوی تشکیلات داخلی و با حضور تعدادی از اعضاء این حزب برگزار شد، در یک سخنرانی که محوریت آن حول وضعیت بحرانی ایران در سطح جهانی، منطقه‌­ای و داخلی بود، به برخی از سیاست‌­ها و استراتژی مبارزاتی حزب دموکرات کردستان ایران اشاره کرد. در این سخنان که همزمان با چهلمین سال اعلام فعالیت آشکار مجدد حزب ایراد شدند، نکاتی وجود داشتند که روح «رئالیسم سیاسی» بر آنها حاکم بود. من در این نوشتار قصد دارم که به برخی از این نکات بپردازم و استدلالاتی در صحت و مناسبت رویکرد رئالیستی و واقع­گرایانه با شرایط کنونی کوردستان ارائه دهم. لازم به ذکر است که در سمینار فوق مطالب متنوعی –در رابطه با سیاست‌­های کلان و درون حزبیمورد بحث قرار گرفتند اما این نوشتار صرفاً بر نکاتی که بر سیاست کلی و رویکرد سیاسیامنیتی تمرکز داشته و در گفتمان رئالیسم جای دارند، می‌­پردازد و موارد دیگر مورد بحث این نوشتار نیستند. در این راستا، لازم است که در آغاز کلیت مباحثی را که مسئول اجرایی حزب دموکرات مطرح کردند به اختصار یادآور شوم و سپس نکات مدنظر خود را به شیوه‌ای دقیق‌تر به بحث بگذارم. اصطلاح «روح رئالیستی» را از این جهت به کار می­‌برم که مفاهیمی سیاسی همچون منافع، قدرت، کوردستان قدرتمند، دشمن قدرتمند، هم­پیمانی، ائتلاف، گردآوری قدرت و که اساساً مفاهیمی برجسته در ادبیات رئالیستی هستند، در سخنان اخیر او پربسامد بودند.

هجری در سخنان خود ضمن اشاره­‌ای گذرا به فعالیت‌­های حزب دموکرات در کوردستان جنوبی، در روژهه‌­لات و در کشورهای دیگر، به این نکته اشاره کرد که ما باید در نهایت خالق وضعیتی باشیم که بتوانیم به زادگاه و میهن خویش که از آنجا آواره شده‌­ایم بازگردیم و روژهه‌­لات کوردستان از ظلم و ستم نجات یابد. وی به رویکرد درست حزب در آغاز روی کار آمدن رژیم اسلامی اشاره کرد و گفت که ما از همان اوایل اعتقاد و باوری به کارآمدی رژیم نداشتیم و در رفراندوم و انتخابات آن نیز شرکت نکردیم و باور نیز نداشتیم که از دل چنان سیستمی «آزادی» برآید. اما چهل سال گذشت تا مردمان دیگر ایران و جهان به چنان نتیجه‌­ای رسیدند. با این حال، ما خود در چهار دهه گذشته مبارزه‌­ای مستمر انجام دادیم و تاکنون هیچ ظلم و فشاری نتوانسته مانع اراده ما در پیشبرد فعالیت‌­هایمان شود.

مسئول اجرایی حزب دموکرات سپس با اشاره به تظاهرات و ابراز نارضایتی‌­های مردم در داخل، تحریم آمریکا، فشار و انتقاد اروپا و تلاش کشورهای عربی برای اتحاد در مقابله با ایران اشاره کرد و تاکید داشت که نباید تصور کرد که صرفاً تحریم‌های خارجی موجبات بحران را فراهم آورده‌­اند، بلکه خصیصه ایدئولوژیک بودن رژیم، فساد گسترده و نیز مدیریت افراد ناشایست است که موجب انباشت بحران‌ها شده است. وی سپس به اهمیت مرحله کنونی اشاره نمود و گفت که نباید فکر کرد که فروپاشی جمهوری اسلامی الزاماً و فی‌­النفسه به معنای دستیابی کوردها به حقوق ملی خود است بلکه به دلیل نوع تفکر برخی از اپوزیسیون و شخصیت‌­های ایرانی که حاضر نیستند حقوق ملی کوردها را به رسمیت بشناسند و اعتقادی به تقسیم قدرت سیاسی ندارند، تهدیدات ادامه خواهد داشت و ما نیز باید خود را برای نوع متفاوتی از مبارزه آماده کنیم و روژهه‌لات را به نیروی مؤثر و قدرتمند مبدل سازیم تا دولت­‌های همسایه و قدرت‌های بزرگ نتوانند ما را در معادلات خود محاسبه نکنند و به انزوا بکشانند. او گفت که لازم است که در درجه اول ما از همین حالا آینده را سازماندهی کنیم؛ دوم اینکه خود را  به واسطه تقویت پیشمه‌­رگه­، فعالیت داخلی و حمایت از فعالیت‌های مردم در داخل، اتحاد با احزاب دیگر کوردستان، همکاری با اپوزیسیون ایران با هدف ترغیب آنها برای به رسمیت شناختن حقوق ملی کوردها و نیز از طریق تقویت دیپلماسی در دیگر دولت‌­ها، قدرتمند سازیم. این نمایی کلی از سخنان هجری در رابطه با مسائل برون حزبی و مرتبط با ایران و سیاست‌­های حزب بود که ابراز شدند. اما وی به سه نکته اشاره کرد و من آنها را بیانگر نگاه رئالیستی (و البته متناسب با وضع سیاسی کوردها و آینده روژهه‌­لات) می­دانم. این سه نکته عبارتند از سازماندهی آینده از اکنون (یا آنچه من لزوم طرح استراتژی نامیده‌­ام)، آینده‌­نگری ظهور تهدیدات و تاکید بر افزایش قدرت و تاکید بر پیشمه‌­رگه به عنوان نماد عمده قدرت. در ادامه به شرح این سه خواهم پرداخت:

الف) برنامه‌­ریزی کنونی برای اقدامات و جهت‌­گیری‌­های آینده:

در این رابطه هجری مشخصاً گفت که ما باید آینده را از هم‌­اکنون سازماندهی کنیم. اینکه اولاً مشخص سازیم که در آینده چگونه مبارزه کنیم و چگونه روژهه‌­لات را به نیرویی مؤثر مبدل سازیم؟ او البته در پاسخ به این سوال به نیاز به اجماع همه نیروها و گردآوری قدرت اشاره کرد.

در اینجا لازم است اشاره شود که صرف طرح پرسش درباره شیوه و متد، چونی و چگونگی مبارزه و قدرت‌یابی را باید در چارچوب طرح استراتژی به بحث نشست که آن هم اساساً حاصل دیدگاهی رئالیستی است. پیداست که اندیشه فزون‌سازی قدرت در آینده که غالباً توصیه‌­ای واقعگرایانه است، لزوم طرح استراتژی را به میان می‌­کشد. استراتژی اساساً به این معنا است که اولویت‌­ها و اهداف را در قالب یک برنامه کلان که منفعت ملی کوردها را در خود داشته باشد، انعکاس دهیم و مسیر و جهت حرکت را به منظور توانمندسازی خود و دستیابی به اهداف مشخص سازیم. استراتژی سیاست (ورزی) را مشخص می­‌سازد و بدیهی است که همه رهبران (و طبیعتاً رهبران احزاب کورد) به آن نیاز دارند. استراتژی به طور خلاصه یعنی اهداف، روش‌­ها/متد و وسایل/ ابزارهایی که با آنها می‌­توان به هدفی دست یافت. سازماندهی آینده از اکنون به این معناست که ما نیازمند استراتژی متناسب، امکان‌­پذیر و قابل عملیاتی ­شدن هستیم که کارایی لازم را به همراه داشته باشد و مسیرهای تولید قدرت را مشخص سازد. البته می‌­توان از دل استراتژی کلی، استراتژی‌­های خاص­‌تری نظیر استراتژی اقتصادی و به ویژه نظامی (هجومیتدافعی) را طرح‌­ریزی نمود که هر یک دارای اهمیت خاص خود هستند. در اینجا باید اهداف به شیوه‌­ای دقیق‌­تر و خاص‌­تر بیان شوند. مثلاً در زمینه فعالیت مسلحانه اهداف نظامی با علوم نظامی و منابع و ابزارهای نظامی متناسب برآورد شوند. به هر حال، تاکید بر برنامه‌­ریزی برای آینده ماهیتاً بدان معناست که کوردها نیازمند طراحی استراتژی هستند و باید روش­‌هایی برای بکارگیری ابزارهای در دسترس برای نیل به اهداف داشته باشند. از دیدگاهی رئالیستی طراحی چنین استراتژی‌ای الزامی و حیاتی و مسیری در جهت بهینه‌­سازی امکان مقابله با تهدیدات است و هر آن که بخواهد از اکنون آینده را سازماندهی نماید باید طرح استراتژی را نیز به مثابه اولویتی غیر قابل انکار اندیشیده باشد. اراده برای عملیاتی کردن چنین اندیشه‌­ای شاید بتواند طلوع نوع متفاوتی از سیاستسیاست مبتنی بر محاسبه پیشینیدر میان احزاب کورد باشد. به عبارتی دقیق‌­تر رهیدن از دام هزاره‌­گرایی که سال‌ها بر احزاب کورد چیرگی یافته.

ب) آینده‌­نگری در رابطه با تهدیدات و تاکید بر فزون‌­سازی قدرت تقابلی:

مسئول اجرایی حزب دموکرات به درستی می‌­گوید که حتی فروپاشی (احتمالی) جمهوری اسلامی الزاماً به معنای دستیابی کوردها به حقوق خود نیست. تاکید بر استمرار تهدیدات حتی بعد از تغییر و تحولات احتمالی در اوضاع سیاسی ایران، منتج از خوانشی واقعگرایانه است از جهان گرگ صفت پیرامونیان ما. سخن هجری بر این مبنا قرار دارد که اگر اپوزیسیون ایرانی حتی در مرحله کنونی (پیشا فروپاشی رژیم) اعتقادی به حقوق ملی ملیت‌­ها ندارند، در فردای فروپاشی که احتمالاً قدرتی نیز به دست آورند، چه اطمینانی می‌­توان بدان‌­ها داشت. لذا به گفته او کوردها باید خود را آماده مرحله جدیدی از مبارزه کنند. مبارزه‌­ای مستمر که تنها روش و شکل آن ممکن است تغییر نماید، اما خود مبارزه ادامه خواهد داشت. از نگاه هجری همین نگاه اپوزیسیون در کنار اشراف بر ضعف حکومت مرکزی بود که لزوم سیاست راسانخه­‌بات شاخ و شاربا هدف تبدیل روژهه‌­لات به یک نیروی موثر را به میان کشید.

از دیدگاه من این نگاه، نگاهی واقعبینانه و متناسب است. بدیهی است در چنان مسیری که بسیاری از گروه‌ها و شخصیت­‌های ایرانی اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی طی می‌­نمایند و به حقوق ملی ملیت‌­ها بی‌­توجهی نشان می‌­دهند، احزاب عمده کورد ناچار و ناگزیرند که فرض را بر «بدترین حالت ممکن» بگذارند و راهبردهایی بر مبنای این منطق طراحی نمایند. البته باید اشاره شود که تاکید بر تهدیدات پسا مرحله ضعف یا فروپاشی احتمالی دولت مرکزی و ترس از مخاطراتی که بقای ملی را در مخاطره نفی و نابودی می‌­افکنند، بدون پشتوانه نظری و حتی مصداق‌های تاریخی و کنونی نیست. نمونه‌­های یوگسلاوی سابق، عراق و سوریه چند سال اخیر مصداق‌­هایی ملموس و عینی هستند. این موارد نشان می‌­دهند که در فردای فروپاشی دولت­‌های چند ملیتی به خصوص دولت­‌های ستمگر و دیکتاتور، احتمال سربرآوردن «آنارشی نوظهور» که زمینه «معمای امنیتی» و در نتیجه منازعه برای بقا میان دولت با هر یک از ملیت‌­ها یا میان ملیت‌­ها یا گروه‌های متنوع با همدیگر، بسیار زیاد است. در تشریح بیشتر باید گفت که فروپاشی احتمالی دولت منجر بدان خواهد شد که تلاش هر یک از گروه‌ها/ ملت­‌ها در مسیر دستیابی به منافع خود، با تلاش دیگران برای تامین منافع خودشان تلاقی نمایند. در این حالت امنیت تعریف شده یک گروه به معنای تضعیف امنیت و حتی بقای دیگران خواهد بود. برای مثال در نظر بگیرید که تاکید اپوزیسیون فارس در مخالفت با فدرالیسم چگونه موجبات تضعیف امنیت کوردها را فراهم خواهد ساخت. در چنین حالتی که به احتمال زیاد قدرت مانور احزاب کوردی نیز بیشتر خواهد شد، هر یک از ملیت‌­ها در ایران همانند محیط آنارشیک برون مرزی – به معنای بی‌سری و فقدان سلسله مراتبمی‌­توانند و حق دارند که در راستای تضمین بقا و تامین امنیت خود رفتار و اقدام کنند. در اینجا سیاست با ابزارهای فرهنگی کمتر فرصت خودنمایی خواهد یافت بلکه معمای نرم امنیتی به معمای سخت و منازعه شدید تبدیل خواهد شد. این بدان معناست که احتمال زیادی وجود دارد که هر یک از طرف‌­ها از قابلیت نظامی برای دفاع از هستی خود بهره گیرند. چنین معماهایی در کشورهای دیگر نیز رخ نموده‌­اند. برای مثال، «باری پوزن» تلاش نموده تا مفهوم معمای امنیتی در معنای بین‌­المللی آن را برای تشریح و توجیه بروز درگیری‌­ها و منازعات قومی به کار گیرد. در انجام این کار، رویکرد پوزن عمدتاً مبتنی بر چیزی است که خود وی آن را آنارشی نوظهور می‌­نامد. یعنی هنگامی که دولت‌­های چند ملیتی شروع به فروپاشی کنند، گروه‌های قومی و ملی م‌ی­بایست بتوانند امنیت خود را تامین نمایند. زیرا در چنین شرایطی یک قدرت مرکزی وجود ندارد که امنیت را برای آنها تامین کند. در این حالت، وضعیت شبیه آن چیزی میشود که بین دولت‌­ها و در سیستم بین ­المللی در شرایط خوداتکایی به وجود م‌ی­آید. به بیان دیگر، در یک آنارشی نوظهور، همه اجزاء در سطح درون دولتی دقیقاً همانند دولت­ها در سامانه بین­المللی عمل می‌­کنند. ساختارهای شبه دولتی در آنارشی بسیار شبیه دولت‌ها رفتار می‌­کنند. علاوه بر آنارشی که ذاتاً عامل ظهور بدترین نوع سناریوها می‌­باشد، ساختار نیز به سادگی شرایط لازم را بر ظهور معماهای امنیتی ایجاد می‌­نماید. پوزن معتقد است که هر گروهی که ملزم به ایجاد امنیت برای خود شود؛ می‌­بایست در خصوص گروه‌های همسایه، این پرسش‌ها را مطرح نماید که آیا آن گروه برای ما تهدید کننده است؟ میزان این تهدید چقدر است؟ باید یادآور شد که در حالتی که رژیم حاکم در دولت‌­های چند ملیتی از هم بپاشد، این امر روند بیشتر به چشم می‌­آید و این پرسش‌­ها امکان طرح بیشتری می­‌یابند. بدان معنا که جوامعی که با سقوط یکباره رژیم دیکتاتوری روبرو می‌­شوند، به آن وضعیت آنارشی که در نظام بین‌الملل حاکم است، بیشتر شباهت پیدا می­‌کنند. نمونه عراق از زمان فروپاشی رژیم صدام تا ظهور و زوال داعش نمونه‌­ای بسیار عینی برای تامل و تفکر است.

اما سخن این است که پیش‌­بینی چنان تهدیداتی باید ما را وادار سازد که به فزون‌سازی قدرت بیندیشیم. اساساً در مقابل کسانی که حاضر به هیچگونه مذاکره‌­ای برای ساختن فردایی بهتر نیستند و تا اندازه زیادی اطمینان داریم که نیات و اهداف خصمانه و تجاوزکارانه دارند، باید آگاه بود و با بیشینه‌­سازی قدرت، خود را آماده آن هنگامه‌­ای نمود که در مقابل ملت کورد قصد عملیاتی نمودن نیات خصمانه را خواهند داشت. تاکید بر «نیات و انگیزه‌­های خصمانه» بدین دلیل است که در عرصه سیاست نیات به اعمال تبدیل شده و برآیند نیات خصمانه چیزی جز اعمال و رفتار تهاجمی و تجاوزکارانه نخواهد بود. در اینجا است که سخنان هجری در رابطه با لزوم آمادگی برای مقابله با تهدیدات، بن مایه‌­ای واقعگرایانه به خود می‌­گیرند. به خصوص که او به تقابل با تهدیدات از طریق ارتقای قدرت نظر دارد. او حتی با نقل این رهنمود رئالیستی در سخنان خود که «اگر صلح می‌خواهید، برای جنگ آماده شوید» (یا به گفته وی قدرتمند شوید)، غلیظ‌ترین نوع و نگاه رئالیسم سیاسی را به نمایش می‌­گذارد. شاید او پس از سالیانی تجربه در عرصه سیاسی و نظامی به بینشی واقعگرایانه‌­تر دست یافته باشد؛ اینکه او می‌گوید در نبود قدرت هیچ گوش شنوایی برای سخن و صدایت وجود نخواهد داشت و اینکه می‌­گوید تنها قدرتمندان هستند که می‌­توانند امیدی برای دستیابی به اهداف داشته باشنداگر با سخن همتایان او که از عدم ترس دشمن از اسلحه‌ی کوردی سخن می‌­گویند مقایسه شودبیانگر غلبه نگاهی رئالیستی است. با تجربه‌­ای که از ذهنیت آرمانگرایی سیاستمداران کورد داریم، جالب است بشنویم که او می‌­گوید حتی تاکید بر گذشته مبارزاتمان «بدون دارا بودن قدرت عینی کنونی» کارساز نیست و تنها قدرت است که تعیین‌­کننده است. در نهایت این بنیان و بازتاب اساسی رئالیسم است که گفته شود چنانچه ما قدرتمند و نیروی موثری باشیم، دشمنان به خاطر منافع خود هم که باشد، مجبورند ملت کورد را در محاسبات (مبتنی بر هزینه فایده) خود بگنجانند. ضرورت و درستی تقویت چنین نگاهی و البته تلاش عملی در این راستا و نه صرف بیان آن، بر آنان که نگرشی عقلایی بر سیاست دارند، آشکار است.

ج) تاکید بر اهمیت پیشمه‌­رگه به عنوان نیروی رهایی ملی

در چند سال اخیر مد تازه‌­ای در میان برخی مسئولان و رهبران احزاب کورد رواج یافته است که بر ناکارآمدی نیروی پیشمه‌­رگه و یا بی‌اثر بودن اسلحه وی و یا پایان کارکرد این نیرو به بهانه‌­های مختلف سخن می­‌گویند. دیدگاهی که نگارنده این سطور بارها آن را به نقد کشیده­ و بنیان نااستوار استدلالات آنها را عیان ساخته­ است. هجری نیز به نظر می­رسد در رویکرد به پیشمه‌­رگه تحت تاثیر رهیافت واقعگراها است. او می‌­گوید قدرت ما منتج از پیشمه‌­رگه ماست. او آنهایی را که پیشمه‌­رگه را موثر نمی‌­­انگارند و یا از پایان دوره پیشمه‌­رگه سخن می­‌گویند، به صراحت ناچیز می‌­پندارد و حتی آن را سخن دشمنان کورد قلمداد می‌­کند که در پی ناامیدی‌­سازی جوانان هستند.

تحققاً چنان که من پیشتر نیز گفته‌­ام، پیشمه‌­رگه نیروی اصلی و عمده بقای ملت کورد است. آنانکه پیشمه‌­رگه را گرامی نمی‌­دارند یا رویاپردازان خوشبین‌­اند یا اذهانشان ناتوان از فهم و هضم واقعیات سیاست شرقی مبتنی بر آموزه «بکش یا کشته شو!». بدیهی است که واقعگرایان پیشمه­‌رگه را ارج می‌­نهند چرا که گذشته را چراغ راه آینده دانسته و تغییری بنیادین در «ماهیت سیاست» شرقی و علی‌الخصوص پیرامونی کوردستان احساس نکرده­‌اند؛ آنها می‌­دانند که سیاست همچنان بر چرخ مفروضات رئالیستی می‌­چرخد. در آینده و در شرایط آنارشیک داخلی نیز که مشخصه اصلی آن ناامنی و خشونت است و معمای امنیتی و شاید منازعه سخت نظامی میان واحدهای متخاصم در جریان باشد، «حفظ بقا» دارای ارزشمندی بسیاری خواهد بود و در چنان لحظاتی تنها پیشمه‌­رگه است که می‌تواند رسالت ماندگاری ملت کورد و تقابل با تجاوز و تجاوزگری اشغالگران را با از جان گذشتگی بر عهده گیرد و در نقش نیروی رهایی بخش ملی عمل کند. یقیناً بقا و ماندگاری در چنان آینده­‌ای به ناچار به وجود پیشمه‌­رگه گره خواهد خورد. بی‌دلیل نیست که همه رقبا در هر سطحی از نیروی آماده پیشمه‌­رگه در هراسند. آنچه آنها را شادمان خواهد ساخت عدم توجه به توان پیشمه‌­رگه و فقدان آمادگی و تلاش برای ناامید کردن مردم از آن است.  برای درک این نکته کافی است که بنگرید چگونه دشمنان به طرق مختلف در تلاش برای شکست روش مناسب آماده نمودن پیشمه‌­رگه در شاخ برای حمایت از ملت خود در شار هستند.

دیدگاە

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *